کلمه جو
صفحه اصلی

حیان

فرهنگ اسم ها

اسم: حیان (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hayyān) (فارسی: حَیّان) (انگلیسی: hayyan)
معنی: زنده، کسی که برای چیزی وقت و زمان تعیین کند، ( عربی )، ( اَعلام ) ) نام مورخ و پژوهشگری از مردم قرطبَه ( گردوبا )، ) نام پدر جابر ( ابوعبدالله جابرابن حیان عبدالله کوفی معروف به صوفی ) از اصحاب امام صادق ( ع )

فرهنگ فارسی

ابن خلف بن حسین اموی مکنی به ابومروان از مورخان اندلس بود .

لغت نامه دهخدا

حیان. [ ح َی ْ یا ] ( اِخ ) ابن خلف بن حسین اموی ، مکنی به ابومروان ( 377 - 469 هَ. ق. ). از مورخان اندلس بود. او راست : 1- لواءالتاریخ فی الاندلس. 2- المقتبس فی تاریخ الاندلس نسخه خطی در ده جلد. 3- المبین. و ان نیز در تاریخ اندلس و بزرگتر است از المقتبس. 4- تراجم الصحابه. ( الاعیان ). و رجوع به وفیات الاعیان شود.

دانشنامه عمومی

حیان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان طوالش در استان گیلان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان طولارود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۸۶ نفر (۱۰۷خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

به معنای زنده کننده چون از حی میاد


کلمات دیگر: