مترادف قدسی : آسمانی، روحانی، ملکوتی
قدسی
مترادف قدسی : آسمانی، روحانی، ملکوتی
فارسی به انگلیسی
holy, celestial
angel
فرهنگ اسم ها
معنی: منسوب به قدس، ( به مجاز ) فرشته، روحانی، مقدس و پاک، ( منسوب به قدس )، مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملکوتی، قدس ( عربی + ی ( فارسی ) منسوب به قدس
(تلفظ: qodsi) (عربی ـ فارسی) (منسوب به قدس) ، مربوط به عالم بالا ، مربوط به عالم مجردات ، ملکوتی؛ (در قدیم) (به مجاز) فرشته.
مترادف و متضاد
آسمانی، روحانی، ملکوتی
فرهنگ فارسی
محمد خان مردی قدسی طینت گویند از آن ولایت دلگیر شده بهندوستان رفتن در آنجا کمال اعتبار یافته و هم در هندوستان فوت شده استخوانهای او را بخراسان بردند دیوانش ملاحظه شد .
ازنـظر امـیـل دورکـیــم، ویـژگـی اموری در جامعه که روزمره نیستند و لاهوتی و معنویاند متـ . مقدس
لغت نامه دهخدا
- حدیث قدسی ؛ حدیثی که خدا فرموده است بیرون از قرآن. برای تاریخچه حدیثهای قدسی و ادعیه سر رجوع به فهرست کتابخانه دانشگاه ج 1 ص 130 - 133 و الذریعه ج 1 ص 278 و کلمه حدیث در این لغتنامه شود.
- شاهد قدسی :
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت.
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید.
قدسی. [ ق ُ ] ( اِخ )( میر... ) از شاعران و از مردم تفرش است. او راست :
از نگاه گرم من برخود به صد دل عاشق است
دیده در آئینه چشمم مگر رخسار خویش.شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم
ورنه با این ناتوانی مردنم دشوار نیست.زدن خنجر و مرهم طلبیدن ز رقیب
بر سر زخم دلم خنجردیگر زدن است
خون طلب کردن از آن شوخ ستمگر قدسی
آتش رشک به هنگامه محشر زدن است.
قدسی. [ ق ُ سی ی ] ( اِخ ) دمشقی ، الیاس بیک بن عبده بیک قدسی از نویسندگان است. وی به سال 1850 م. در دمشق به دنیا آمد و مبادی علوم را در مدرسه بطریرکیه دمشق فرا گرفت و پس از فراگرفتن زبان فرانسه به آتن رفت و لغت یونانی و علوم فلسفی را در آنجا تحصیل کرد و چون به کشور خود برگشت بطریرک میروثاوس روم او را برای تنظیم مدارس طائفه برگزید و وی به آنها سرومانی بخشید. او راست : 1 - نبذة تاریخیة فی الحرف الدمشقیة. این کتاب درباره فعالیت های کنفرانس علمی که به سال 1884 در هلند تشکیل یافت نوشته شده. 2 - نوادر و فکاهات من احادیث بالحیوانات. وی در این کتاب از لافونطین نویسنده فرانسوی پیروی کرده ، این کتاب به سال 1912 در مطبعه البطریرکیه ارتدکسیة دمشق چاپ شده است. وی کتابها و داستانهای دیگر نیز نوشته است که چاپ نشده. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1496 و 1498 ).
قدسی. [ ق ُ ] ( اِخ ) محمدخان مردی قدسی طینت. گویند از آن ولایت ( مشهد ) دلگیر شده به هندوستان رفته در آنجا کمال اعتبار یافته و هم در هندوستان فوت شده استخوانهای او را به خراسان بردند دیوانش ملاحظه شد. این چند شعر از او انتخاب شد:
به کدامین گل رخسار تو نظاره کنم
که ز هر حلقه ٔ زلفت گل دیگر پیداست .
###
نفس به سینه چنان بی تو میکشد زارم
که گوئی از دل خود میکشم خدنگ ترا.
###
ز چاک سینه ام دل میکند نظاره ٔ زلفش
چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را.
###
من که شمع محفل قربم سراپا سوختم
حال بیرون ماندگان بزم یارب چون گذشت .
###
هرگز دل مستان ز غم آزار ندارد
تا باده بود غم به کسی کار ندارد.
###
اینجا غم محبت آنجا سزای عصیان
آسایش دو گیتی بر ما حرام کردند.
###
عیش این باغ به اندازه ٔ یک تنگدل است
کاش گل غنچه شود تا دل ما بگشاید.
###
دلم خون شد چو دیدم حلقه حلقه جعد گیسویش
گمان بردم که هر یک چشم حیرانی است بر رویش .
###
بیگانه ٔ آشنانما من
بیگانه نمای آشنا تو.
###
گاهم ز وصال دل ز غم فرد کند
گاهم ز فراق جان پر از درد کند
خاصیت آفتاب دارد مه من
خود سبزه برویاند و خود زرد کند.
(آتشکده ٔ آذر چ دکتر شهیدی ص 96).
وی به سال 1050 هَ . ق . در هند وفات یافت . (قاموس الاعلام ترکی ج 5) (ریحانة الادب ج 3).
از نگاه گرم من برخود به صد دل عاشق است
دیده در آئینه ٔ چشمم مگر رخسار خویش .
###
شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم
ورنه با این ناتوانی مردنم دشوار نیست .
###
زدن خنجر و مرهم طلبیدن ز رقیب
بر سر زخم دلم خنجردیگر زدن است
خون طلب کردن از آن شوخ ستمگر قدسی
آتش رشک به هنگامه ٔ محشر زدن است .
(تذکره ٔ مجمعالخواص ص 100 و 101).
- حدیث قدسی ؛ حدیثی که خدا فرموده است بیرون از قرآن . برای تاریخچه ٔ حدیثهای قدسی و ادعیه ٔ سر رجوع به فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه ج 1 ص 130 - 133 و الذریعه ج 1 ص 278 و کلمه ٔ حدیث در این لغتنامه شود.
- شاهد قدسی :
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت .
حافظ.
- طایر قدسی . رجوع به طائر قدسی شود :
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید.
حافظ.
- رطل قدسی ؛ مانند رطل خلیلی و رطل نابلسی هشتصد درهم است . (معالم القربة فی احکام الحسبة ص 81).
قدسی . [ ق ُ سی ی ] (اِخ ) دمشقی ، الیاس بیک بن عبده بیک قدسی از نویسندگان است . وی به سال 1850 م . در دمشق به دنیا آمد و مبادی علوم را در مدرسه ٔ بطریرکیه ٔ دمشق فرا گرفت و پس از فراگرفتن زبان فرانسه به آتن رفت و لغت یونانی و علوم فلسفی را در آنجا تحصیل کرد و چون به کشور خود برگشت بطریرک میروثاوس روم او را برای تنظیم مدارس طائفه برگزید و وی به آنها سرومانی بخشید. او راست : 1 - نبذة تاریخیة فی الحرف الدمشقیة. این کتاب درباره ٔ فعالیت های کنفرانس علمی که به سال 1884 در هلند تشکیل یافت نوشته شده . 2 - نوادر و فکاهات من احادیث بالحیوانات . وی در این کتاب از لافونطین نویسنده ٔ فرانسوی پیروی کرده ، این کتاب به سال 1912 در مطبعه ٔ البطریرکیه ارتدکسیة دمشق چاپ شده است . وی کتابها و داستانهای دیگر نیز نوشته است که چاپ نشده . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1496 و 1498).
فرهنگ عمید
۲. پاک و مقدس.
دانشنامه عمومی
شرف الدین قدسی، کاتب و شاعر عربی فلسطینی
غلامرضا قدسی، شاعر ایرانی
محمد قدسی، دانشمند کامپیوتر و مهندس برق اهل ایران
مهدی قدسی، کارآفرین و نویسنده اهل ایران
ناظم قدسی، وزیر امور خارجه سوریه