کلمه جو
صفحه اصلی

شجاع الدین

فرهنگ اسم ها

اسم: شجاع الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: šojāeoddin) (فارسی: شجاع‌الدين) (انگلیسی: shojaeoddin)
معنی: شجاع و دلیر در راه دین، ( اَعلام ) ) شجاع الدین خورشید لر: نخستین اتابک [حدود، قمری] و بنیانگذار سلسله ی اتابکان لر کوچک موسوم به خورشیدیان یا عباسیان، ) شجاع الدین محمود لر: اتابک لر کوچک [، قمری]، آن که در دفاع از دین شجاع است

(تلفظ: šojāeoddin) (عربی) شجاع و دلیر در راه دین .


لغت نامه دهخدا

شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) سپهسالار قاسم بن محمود. وی در ذوالحجه ٔ سال 667 هَ . ق . به حکومت قلعه ٔ کاه منصوب گردیده است . (تاریخ سیستان ص 404).


شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) الیاس از خاندان «منتشا»ست که در مغلا، بالاط، بوزایوک ، میلاس ، بجین و مرن حکومت میکرده اند. بار اول حکومت وی بسال 793 هَ . ق . و بار دوم از 805 تا 824 هَ . ق . بوده است . (از معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 230).


شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) امیر ذوالنون ارغون . از امرای معاصر میرزا بدیعالزمان بود که مدتی رتق و فتق امور قندهارو فراه و زمین داور را داشت . رجوع به ذوالنون شجاع الدین و فهرست حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 شود.


شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالقاسم اعور زوزنی. حاکم کرمان. رجوع به ابوالقاسم شجاع الدین زوزنی شود.

شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابولؤلؤ مولی مغیرةبن شعبه شود.

شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) اسماعیل بن عمرالظوری از ایوبیانی است که در دمشق حکومت داشته اند. ( از معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 1 ص 47 ).

شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) الیاس از خاندان «منتشا»ست که در مغلا، بالاط، بوزایوک ، میلاس ، بجین و مرن حکومت میکرده اند. بار اول حکومت وی بسال 793 هَ. ق. و بار دوم از 805 تا 824 هَ. ق. بوده است. ( از معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 230 ).

شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) امیر ذوالنون ارغون. از امرای معاصر میرزا بدیعالزمان بود که مدتی رتق و فتق امور قندهارو فراه و زمین داور را داشت. رجوع به ذوالنون شجاع الدین و فهرست حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 3 شود.

شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) سپهسالار قاسم بن محمود. وی در ذوالحجه سال 667 هَ. ق. به حکومت قلعه کاه منصوب گردیده است. ( تاریخ سیستان ص 404 ).

شجاع الدین. [ ش ُ عُدْ دی ] ( اِخ ) سلطان سورله ، یکی از اکراد و الواری است که در عهد شاه عباس به رتبه سلطانی و خانی رسیده است و مدتی امیر شیروان بوده است. ( تاریخ کرد ص 208 ).

شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) ابوالقاسم اعور زوزنی . حاکم کرمان . رجوع به ابوالقاسم شجاع الدین زوزنی شود.


شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) اسماعیل بن عمرالظوری از ایوبیانی است که در دمشق حکومت داشته اند. (از معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 1 ص 47).


شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابولؤلؤ مولی مغیرةبن شعبه شود.


شجاع الدین . [ ش ُ عُدْ دی ] (اِخ ) سلطان سورله ، یکی از اکراد و الواری است که در عهد شاه عباس به رتبه ٔ سلطانی و خانی رسیده است و مدتی امیر شیروان بوده است . (تاریخ کرد ص 208).



کلمات دیگر: