ساعی، مشتاق، زحمت کش، کوشا، بلیغ، درس خوان، جاهد، کتاب خوان
پرتلاش، تلاشگر، جدی، ساعی، کوشا، مجد ≠ کاهل
فرهنگ فارسی
جهدکننده، کوشش کننده، کوشنده، کوشا ( اسم ) جهد کننده کوشنده ساعی .
فرهنگ معین
(هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) جهد کننده ، کوشا.
لغت نامه دهخدا
جاهد. [ هَِ ] ( ع ص ) آرزومند طعام و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). آرزوی طعام کننده. کوشنده. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ساعی ( سعی کننده ). کوشش نماینده. دارای جد و جهد. رنج بر. ( ناظم الاطباء ). کوشا. - جهد جاهد ؛ برای مبالغه است مانند شعر شاعر و لیل لائل. یعنی کوشش بسیار. ( از ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
جهدکننده، کوشش کننده، کوشنده، کوشا.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی جَاهَدَ: جهاد کرد(کلمه جهاد به معنای بذل جهد و کوشش در دفع دشمن است و بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق میشود ) معنی جَاهِدِ: جهاد کن(کلمه جهاد به معنای بذل جهد و کوشش در دفع دشمن است و بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق میشود ) ریشه کلمه: جهد (۴۱ بار)