کلمه جو
صفحه اصلی

سمیر


مترادف سمیر : افسانه گو، قصه گو، داستان پرداز، داستان سرا، داستان گو، حکایت گر، قصه سرا، داستان گزار، دهر، روزگار، زمانه

فرهنگ اسم ها

اسم: سمیر (پسر) (عربی) (تلفظ: samir) (فارسی: سَمير) (انگلیسی: samir)
معنی: داستان پرداز، قصه گو

(تلفظ: samir) (عربی) داستان پرداز ، قصه گو .


مترادف و متضاد

۱. افسانهگو، قصهگو، داستانپرداز، داستانسرا، داستانگو، حکایتگر، قصهسرا، داستانگزار
۲. دهر، روزگار، زمانه


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) افسانه گوینده داستان گوی ۲ - ( اسم ) زمانه روزگار .
صاحب افسانه

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) افسانه گو. ۲ - (اِ. ) زمانه ، روزگار.

لغت نامه دهخدا

سمیر. [ س َ ] ( ع اِ ) زمانه. روزگار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) افسانه گوینده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ). حدیث کننده بشب. ( مهذب الاسماء ). || صاحب افسانه. ( ناظم الاطباء ).

سمیر. [ س ِم ْ می ] ( ع ص ) صاحب افسانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). صاحب. ( آنندراج ).

سمیر. [ س َ ] (ع اِ) زمانه . روزگار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) افسانه گوینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). حدیث کننده بشب . (مهذب الاسماء). || صاحب افسانه . (ناظم الاطباء).


سمیر. [ س ِم ْ می ] (ع ص ) صاحب افسانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب . (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. افسانه گو در شب، مصاحب شب.
۲. [قدیمی، مجاز] دهر، روزگار.

دانشنامه عمومی

سمیر (بازیکن فوتبال). سمیر (پرتغالی: Sammir) (به پرتغالی: Jorge Sammir Cruz Campos) هافبک اهل برزیل است که در شهر Itabuna و در تاریخ ۲۳ آوریل ۱۹۸۷ به دنیا آمده است.
تعداد بازی ها و گل ها فقط مربوط به بازی های لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ ۱۸ اوت ۲۰۱۵.
سمیر (فوتبالیست) در تیم های فوتبال Atlético Paranaense ,Ferroviária,Paulista,Venda Nova, São Caetano و دینامو زاگرب سابقهٔ حضور دارد. این بازیکن همچنین در سال، ۲۰۰۴ برای، Brazil U17 به میدان رفته است

سمیره


روزگار.


پیشنهاد کاربران

صاحب افسانه


افسانه گو، قصه گو، داستان پرداز

ستاره ای در آسمان

به معنی خون گرم وعاشق

درخشنده

کسی که شب تا صبح مناجات میکند

سمیر یعنی جوان مرد عاشق ودل سوخته

سمیر به همین معنی راوی وقصه گو هستش چون من درکودکی ازپدرمادرم پرسیدم میگفتن قصه گو


افسانه گو
درخشنده

عاشق دل سوخته

قصه گو

ثمر. برگرفته از ریشه ثمر به معنی میوه ، حاصل نتیجه و ثمر به معنایی به ثمر نشسته. به نتیجه رسیده درخت میوه داده است

معادل عبری ان شمر است معادل سمیرا شمره

سمیر از ریشه سمر به معنی رنگ گندمی است. کسی که رنگ پوسش گندمی باشد را سمیر می گویند.


کلمات دیگر: