مترادف سوده : ساییده، کوفته، نرم، سفته، سوراخ، گداخته، مذاب، فرسوده
متضاد سوده : ناسوده
pulverized, rubbed, dust, powder
(تلفظ: sude) (در عربی سوده) ، ساییده ؛ (در اعلام) نام دختر زمعه بن قیس بن عبد شمس ، از زنان رسول خدا (ص) .
۱. ساییده، کوفته، نرم
۲. سفته، سوراخ
۳. گداخته، مذاب
۴. فرسوده ≠ ناسوده
ساییده، کوفته، نرم ≠ ناسوده
سفته، سوراخ
گداخته، مذاب
فرسوده
وسیلهای مکانیکی یا الکترونیکی که مسیرها یا مدارها را انتخاب کند، مشخصههای عملکرد مدار را تغییر دهد و مدارها را باز و بسته کند متـ . کلید 4
رودکی .
فرخی .
منوچهری .
ناصرخسرو.
فردوسی .
فردوسی .
ابوحنیفه ٔ اسکافی .
ناصرخسرو.
مجد خوافی .
ناصرخسرو.
نظامی .
سوده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوزی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 746 تن سکنه .آب آن از رودخانه ٔ جراحی . محصول آنجا غلات ، خرما. شغل اهالی زراعت ، غرس نخل و گله داری و صنایع دستی عبا و حصیر بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
سودة. [ س َ دَ ] (اِخ ) دختر زمعةبن قیس بن عبد شمس . از زنان رسول خدا (ص ) بسال 54 هَ . ق . به مدینه درگذشت . رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 398 و تاریخ الخلفا صص 100 - 137 شود.
آرامش و آسایش، از مصدر ستودن