کلمه جو
صفحه اصلی

قالوس

فرهنگ اسم ها

اسم: قالوس (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ghalos) (فارسی: قالوس) (انگلیسی: ghalos)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پیری رومی و پیغام گزار قیصر روم به لهراسب پادشاه کیانی

فرهنگ فارسی

محلی در ولایت رستمدار ( مازندران ) نزدیک بشهر [ رویان ] بود .توضیح هدایت در انجمن آرا گوید : [ آن محل را جالوس مینامیده اند و بعد از غلبه عرب بر بلاد فارس قالوس معرب آن شده چنانکه کاوس را نیز معرب کرده قابوس گفته اند و غالینوس حکیم را جالینوس کرده اند و نوای قالوسی به جالوس منسوب است و آن نوارا نیز قالوس گفتهاند] جالوس چالوس به [ شالوس ] تعریب شده نه [ قالوس ] و شباهتی درابدال جالوس به قالوس با آنچه که هدایت آورده موجود نیست .
قالوسی: نام نوائی ازموسیقی قدیم ایرانی
( اسم ) نوایی و لحنی است از موسیقی قدیم : گهی چکاوک و گه راهوی و گه قالوس . ( منوچهری )
موضعی بوده در ولایت رستمدار مازندران قریب بشهر رویان که در این زمان بنور و کحور معروف است و از ابنیه منوچهر بوده .

فرهنگ معین

(اِ. ) نام نوایی از موسیقی قدیم ایران .

لغت نامه دهخدا

قالوس. ( اِخ ) نام یک رومی معروف. ( فرهنگ شاهنامه ص 209 ). نام سفیر قیصر به دربار لهراسب :
یکی نامور بود قالوس نام
خردمند و بادانش و رای و کام.
فردوسی.

قالوس. ( اِخ ) موضعی بوده در ولایت رستمدار مازندران قریب به شهررویان که در این زمان به نور و کجور معروف است و از ابنیه منوچهر بوده. و آن محل را جالوس مینامیده اند و بعد از غلبه عرب بر بلاد فارس قالوس معرب آن شده چنانکه کاوس را نیز معرب کرده قابوس گفته اند و غالینوس حکیم را جالینوس کرده اند و نوای قالوسی به جالوس منسوب است و آن نوا را نیز قالوس گفته اند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به چالوس شود.

قالوس. ( اِ ) نام نوائی و لحنی باشد از موسیقی. ( برهان ).موضعی است که نوای قالوسی بدان منسوب است و گاهی نوا را قالوس نیز گویند بحذف یا :
همی تا برزند آواز بلبلها به بستانها
همی تا برزند قالوس خنیاگربه مزمرها.
منوچهری.
گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس.
منوچهری.
( از فرهنگ رشیدی ص 1060 و ص 1061 به نقل از حاشیه برهان چ معین ). هدایت در انجمن آرا قالوس را همان «چالوس » مازندران پنداشته. ( حاشیه برهان چ معین ).

قالوس . (اِ) نام نوائی و لحنی باشد از موسیقی . (برهان ).موضعی است که نوای قالوسی بدان منسوب است و گاهی نوا را قالوس نیز گویند بحذف یا :
همی تا برزند آواز بلبلها به بستانها
همی تا برزند قالوس خنیاگربه مزمرها.

منوچهری .


گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس .

منوچهری .


(از فرهنگ رشیدی ص 1060 و ص 1061 به نقل از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هدایت در انجمن آرا قالوس را همان «چالوس » مازندران پنداشته . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).

قالوس . (اِخ ) موضعی بوده در ولایت رستمدار مازندران قریب به شهررویان که در این زمان به نور و کجور معروف است و از ابنیه ٔ منوچهر بوده . و آن محل را جالوس مینامیده اند و بعد از غلبه ٔ عرب بر بلاد فارس قالوس معرب آن شده چنانکه کاوس را نیز معرب کرده قابوس گفته اند و غالینوس حکیم را جالینوس کرده اند و نوای قالوسی به جالوس منسوب است و آن نوا را نیز قالوس گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به چالوس شود.


قالوس . (اِخ ) نام یک رومی معروف . (فرهنگ شاهنامه ص 209). نام سفیر قیصر به دربار لهراسب :
یکی نامور بود قالوس نام
خردمند و بادانش و رای و کام .

فردوسی .



فرهنگ عمید

نوایی از موسیقی قدیم ایرانی: بلبل همی سراید چون باربَد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری: ۳۳۷ ).

دانشنامه آزاد فارسی

بنا بر شاهنامۀ فردوسی، خردمندی رومی است که پس از شکست اِلیاس، پادشاه خزر، به دست قیصر روم، ازسوی قیصر، مأمور بردن پیام باژخواهی به لُهراسپ شد. لهراسپ پس از جویایی گستاخی قیصر، دریافت که فرزندش، گُشتاسپ ، سبب انگیختن قیصر به باژخواهی شده است . زَریر به هنگام دیدار با قیصر، قالوس را در کنار او یافت .


کلمات دیگر: