کلمه جو
صفحه اصلی

شاهپور

فارسی به انگلیسی

prince

فرهنگ اسم ها

اسم: شاهپور (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šāhpur) (فارسی: شاهپور) (انگلیسی: shahpur)
معنی: شاپور، پسر شاه، شاهزاده، ( = شاپور )

(تلفظ: šāhpur) (= شاپور) ، ← شاپور .


فرهنگ فارسی

۱ - بخشی از شهرستان خوی واقع در جنوب شهرستان و آن از ۷ دهستان و ۱۳۳ آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده جمعیت آن حدود ۳۹٠۵٠ تن است .قرای مهمش عبارتند از : تازه شهر ( کهنه شهر ) خسرو آباد صدقیان قره قشلاق پته ور . محصولات عمده : غلات توتون روغن محصولات دامی ۲ - ( حومه ) یکی از دهستانهای بخش شاهپور قسمت شمال شرقی کوهستانها سردسیر سالم و بقیه معتدل و مالاریایی . آب مزروعی از رود های زولا و زرین دره تامین میگردد. محصول : غلات حبوبات روغن پشم لبنیات.این دهستان از ۳٠ آبادی بزرگ و کوچک تشگیل شده و جمعیت آن حدود ۸۷۷٠٠ تن است . ۳ - قصبه مرکز بخش و دهستان حومه شاپور در ۴۶ کیلومتری شمال غربی رضائیه و در مسیر راه شوسه رضائیه بخوی جلگه و هوای آن معتدل سالم . آب از رودخانه زولا و قنوات و چاه تامین میگردد. جمعیت آن ۲۷۶۳۸ تن است .توضیح نام قدیمی قصبه (سلماس ) بود و پس از تخریب آن بر اثر زلزله ( اردیبهشت ماه ۱۳٠۹ ه. ش . ) . بدستور رضا شاه پهلوی به مهندسی اسدالله خاورزمین تجدید بنا گردید و در شهریور ۱۳۱۴ بموجب تصویب نامه هیات وزیران نام آن به ( شاپور ) مبدل گردید .
شهپور، شاپور، پسرشاه، شاهزاده
۱ - پسر شاه شاهزاده . ۲ - شاپور .
قصب. مرکز بخش و دهستان حوم. شاهپور از شهرستان خوی ٠ آب : رودخانه و قنات و چاه ٠

فرهنگ معین

(اِمر. ) پسر شاه ، شاهزاده .

لغت نامه دهخدا

شاهپور. ( اِ مرکب ) پور شاه. پسر شاه. فرزند نرینه شاه. شاهزاده. || ( اِخ ) اطلاقی که در عصر پهلوی فرزندان شاه را کردندی بجای شاهزاده. ( از فرهنگ نظام ). رجوع به شاپور شود.

شاهپور. ( اِخ ) ( بندر... ) بندری است در خوزستان ایران که لنگرگاه جدید کشتیها است و راه آهن سرتاسری ایران از آنجا شروع میشود. نام سابق آن خورموسی بوده است. ( از فرهنگ نظام ). رجوع به بندرشاپور شود.

شاهپور. ( اِخ ) نام یکی از بخشهای سه گانه شهرستان خوی. و آن از 7 دهستان و 133 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته است. سکنه آن با جمعیت نفوس قصبه در حدود 30950 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

شاهپور. ( اِخ ) ( حومه ) دهستانی از دهستانهای هفتگانه بخش شاهپور شهرستان خوی و آن از 30 آبادی تشکیل شده و سکنه آن در حدود 10980 تن است. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوب و روغن و پشم و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

شاهپور. ( اِخ ) ( نام قدیم آن دیلمقان سلماس ) قصبه مرکز بخش و دهستان حومه شاهپور از شهرستان خوی. دارای 11000 تن سکنه. آب آن از رودخانه وقنات و چاه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

شاهپور. (اِخ ) (حومه ) دهستانی از دهستانهای هفتگانه ٔ بخش شاهپور شهرستان خوی و آن از 30 آبادی تشکیل شده و سکنه ٔ آن در حدود 10980 تن است . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و حبوب و روغن و پشم و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


شاهپور. (اِ مرکب ) پور شاه . پسر شاه . فرزند نرینه ٔ شاه . شاهزاده . || (اِخ ) اطلاقی که در عصر پهلوی فرزندان شاه را کردندی بجای شاهزاده . (از فرهنگ نظام ). رجوع به شاپور شود.


شاهپور. (اِخ ) (بندر...) بندری است در خوزستان ایران که لنگرگاه جدید کشتیها است و راه آهن سرتاسری ایران از آنجا شروع میشود. نام سابق آن خورموسی بوده است . (از فرهنگ نظام ). رجوع به بندرشاپور شود.


شاهپور. (اِخ ) (نام قدیم آن دیلمقان سلماس ) قصبه ٔ مرکز بخش و دهستان حومه ٔ شاهپور از شهرستان خوی . دارای 11000 تن سکنه . آب آن از رودخانه وقنات و چاه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


شاهپور. (اِخ ) نام یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان خوی . و آن از 7 دهستان و 133 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته است . سکنه ٔ آن با جمعیت نفوس قصبه در حدود 30950 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فرهنگ عمید

پسر شاه، شاهزاده.

دانشنامه عمومی

شاهپور (روزنامه). شاهپور نام یکی از مطبوعات استان فارس در دوران قاجاریه است.
سیروس رومی، فهرست مطبوعات فارس از آغاز تا امروز
این روزنامه از سال ۱۳۴۶ هـ.ق به وسیله عبدالنبی سلامی کازرونی در شیراز به چاپ رسیده است.

پیشنهاد کاربران

پسر شاه

شاهپور:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "شاهپور " می نویسد : ( ( شاهپور در پهلوی شاهپوهر šāhpuhr یا شاهپوسر šāhpusr می توانسته است بود . ) )
( ( فریدون سر شاهپور جوان
بیامد ببر برگرفته نوان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 356. )


شاپور از دو بخش شاه و پور تشکیل شده است شا=شاه - پور=پسر که معنی پسر شاه می دهد


کلمات دیگر: