کلمه جو
صفحه اصلی

تمیم

فرهنگ اسم ها

اسم: تمیم (پسر) (عربی) (تلفظ: tamim) (فارسی: تَميم) (انگلیسی: tamim)
معنی: تمام و کامل، استوار، سخت، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام، دارای خلقت تمام

(تلفظ: tamim) (عربی) تمام و کامل ؛ استوار ، سخت ؛ (در اعلام) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام .


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - تمام و کامل . ۲ - استوار سخت .
ابن عمر التمیمی در دوران خلافت مهدی به سال ۱۵۳ حکومت سیستان یافت .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - تمام و کامل . ۲ - استوار، سخت .

لغت نامه دهخدا

تمیم. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تمیمه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تمیمة شود.

تمیم. [ ت َ ] ( ع ص ، اِ ) تمام خلقت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). درست خلقت. ( آنندراج ). || سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شدید. ( اقرب الموارد ). صلب. ( ناظم الاطباء ).

تمیم. [ ت َ ] ( اِخ ) نام ابن ادبن طانجه ، پدر قبیله ای است و نام هژده صحابی است. ( منتهی الارب ). قبیله ای از عرب و ج ِ تمیمة و نام هیجده صحابی. ( ناظم الاطباء ). قبیله ای است. ( آنندراج ). بدون «ال » قبیله ای است.( از اقرب الموارد ). از قبائل مشهور عرب در حدود نجدو بصره و یمامه سکونت داشتند نسب دانان این قبیله راچنین معرفی کنند: تمیم بن ادبن طانجه بن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان. در میان این قبیله اشخاص مشهوری از صحابه و شاعر و جز اینها برخاستند و بعد از ظهور اسلام مشاهیر فراوانی در این قبیله ظهور کردند و در ممالک مختلف اسلامی سکونت اختیار کردند شاعر شهیر جریر از همین قبیله است... ( ازقاموس الاعلام ترکی ). رجوع به بنی تمیم و بنوتمیم و عیون الاخبار ج 4 ص 123، تاریخ سیستان ص 124، 131، 132، 136 و 137 و تاریخ اسلام ص 100، 118، 120، 165 و 172 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 227، 273 و تاریخ گزیده ص 126، 127، 152، 167، 235، 236 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 166 و الانساب سمعانی ص 9 شود.

تمیم. [ ت َ ] ( اِخ ) ابن ابی بن مقبل از بنی عجلان. شاعرعهد جاهلی بود. او اسلام را درک کرد و اسلام آورد. دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمر شیبانی و نیز اصمعی و طوسی و باز ابن السکیت گرد کرده اند. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 165 و البیان و التبیین ج 1 ص 202 و فهرست ابن الندیم و لباب الالباب ج 1 ص 115، 323 و عقد الفرید ج 2 ص 325 و ج 3 ص 302 و ج 6 ص 167 و الاصابه ج 1 ص 195 شود.

تمیم. [ ت َ ] ( اِخ ) ابن اسد الخزاعی ، صحابی است که در فتح مکه از طرف حضرت رسول اکرم ( ص ) مأمور تجدید انصاب حرم گردید. رجوع به امتاع و قاموس الاعلام ترکی و الاصابه ج 1 ص 191 شود.

تمیم. [ ت َ ] ( اِخ ) ابن الحمام الانصاری ، در غزوه بدر شهید گردید. و درباره وی و دیگر شهیدان بدر آیه شریفه ٔ: «ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل اﷲ اموات » نازل گردید. رجوع به الاصابه ج 1 ص 197 و قاموس الاعلام ترکی شود.

تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن ابی بن مقبل از بنی عجلان . شاعرعهد جاهلی بود. او اسلام را درک کرد و اسلام آورد. دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمر شیبانی و نیز اصمعی و طوسی و باز ابن السکیت گرد کرده اند. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 165 و البیان و التبیین ج 1 ص 202 و فهرست ابن الندیم و لباب الالباب ج 1 ص 115، 323 و عقد الفرید ج 2 ص 325 و ج 3 ص 302 و ج 6 ص 167 و الاصابه ج 1 ص 195 شود.


تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن الحمام الانصاری ، در غزوه ٔ بدر شهید گردید. و درباره ٔ وی و دیگر شهیدان بدر آیه ٔ شریفه ٔ: «ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل اﷲ اموات » نازل گردید. رجوع به الاصابه ج 1 ص 197 و قاموس الاعلام ترکی شود.


تمیم . [ ت َ ](اِخ ) ابن ایاس بن البکیراللیثی در فتح مصر بسال 20 هَ . ق . شهید شد و لازمه ٔ آن این است که تولد او در عهد حضرت رسول باشد. (از اخبار مصر و القاهره ص 82).


تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن المعزبن بادیس الصنهاجی (422-501 هَ . ق )، از ملوک دولت صنهاجیه است وی از جانب پدر به ولایت مهدیه رسید (445 هَ .ق ) و سپس در سال 454 هَ . ق . بعد از وفات پدر پادشاه شد و در دوران سلطنت با جنگها و اختلالهای فراوانی روبرو گردید و شهرهای سوسة و صفاقس و تونس را دوباره بدست آورد و مردی رشید و با کفایت بود. علما و دانشمندان را گرامی می داشت و عنایتی خاص به ادب داشت ، و نیکو شعر می سرود. رجوع به الاعلام زرکلی ص 166 و قاموس الاعلام ترکی و کامل ابن اثیر ج 10 ص 189 و اخبار مصر و القاهره ج 1 ص 257 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 575 شود.


تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن سعید. وی در سال 167 هَ . ق . بدست هادی به حکومت سیستان رسید. رجوع به تاریخ سیستان صص 150-151 شود.


تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن عمرالتمیمی . در دوران خلافت مهدی و بسال 153 هَ . ق . حکومت سیستان یافت . رجوع به تاریخ سیستان صص 147-128 شود.


تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) ابن اسد الخزاعی ، صحابی است که در فتح مکه از طرف حضرت رسول اکرم (ص ) مأمور تجدید انصاب حرم گردید. رجوع به امتاع و قاموس الاعلام ترکی و الاصابه ج 1 ص 191 شود.


تمیم . [ ت َ ] (اِخ ) نام ابن ادبن طانجه ، پدر قبیله ای است و نام هژده صحابی است . (منتهی الارب ). قبیله ای از عرب و ج ِ تمیمة و نام هیجده صحابی . (ناظم الاطباء). قبیله ای است . (آنندراج ). بدون «ال » قبیله ای است .(از اقرب الموارد). از قبائل مشهور عرب در حدود نجدو بصره و یمامه سکونت داشتند نسب دانان این قبیله راچنین معرفی کنند: تمیم بن ادبن طانجه بن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان . در میان این قبیله اشخاص مشهوری از صحابه و شاعر و جز اینها برخاستند و بعد از ظهور اسلام مشاهیر فراوانی در این قبیله ظهور کردند و در ممالک مختلف اسلامی سکونت اختیار کردند شاعر شهیر جریر از همین قبیله است ... (ازقاموس الاعلام ترکی ). رجوع به بنی تمیم و بنوتمیم و عیون الاخبار ج 4 ص 123، تاریخ سیستان ص 124، 131، 132، 136 و 137 و تاریخ اسلام ص 100، 118، 120، 165 و 172 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 227، 273 و تاریخ گزیده ص 126، 127، 152، 167، 235، 236 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 166 و الانساب سمعانی ص 9 شود.


تمیم . [ ت َ ] (اِخ )ابن بلکین پنجمین و آخرین امرای بنی زیری در غرناطه ،در سال 483 هَ . ق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


تمیم . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تمیمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیمة شود.


تمیم . [ ت َ ] (ع ص ، اِ) تمام خلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درست خلقت . (آنندراج ). || سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شدید. (اقرب الموارد). صلب . (ناظم الاطباء).


دانشنامه آزاد فارسی

تَمیم
قبیلۀ عرب عدنانی، از مشاهیر قبایل عرب در عصر جاهلیت و اسلام، مرکب از ده ها تیره و بطن. تمیمیان در آغاز ساکن نجد عربستان بودند و به تدریج در یمامه و بحرین و عراق پراکنده شدند. اینان در عصر جاهلیت با بسیاری از اعراب در جنگ بودند، ده ها یوم معروف عرب از عناوین جنگ های تمیمیان با دیگران برگرفته شده است. شاپور ذوالاکتاف در جنگ خود با اعراب، بسیاری از تمیمیان را کشت و گروه هایی را به هجر و یمامه تبعید کرد. بسیاری از تمیمیان در ۹ق مسلمان شدند. اغلب اینان، پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، مرتد شدند و بعضی از آنان به خدمت سجاح درآمدند. اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر، پس از اسلام آوردن دوباره، در بسیاری از جنگ ها برضد ایرانیان شرکت کردند. اقرع فاتح انبار در عراق و جوزجان در خراسان است. اسواران، پس از مصالحه با اعراب، هم پیمان (حلیف) شدند. در جنگ های جمل و صفین، تمیمیان در هر دو طرف حضور داشتند. نخستین خارجیان از تمیمیان بودند. عبدالله بن صفار، سرکردۀ خوارج صفریه، قطری بن فجاه، خلیفۀ خوارج ازرقی، عبدالله بن اباض، سرکردۀ خوارج اباضیه، فرزدق، شاعر بزرگ عرب، اغلب بن سالم، جد اغالبۀ افریقا، یحیی بن اکثم، قاضی بغداد در عهد مأمون، از تمیمیان بودند. بسیاری از تمیمیان پس از تصرف ایران در خراسان و قزوین و نواحی دیگر مستقر شدند. تمیمیان خراسان در ۹۶ق برضد قتیبه بن مسلم باهلی شوریدند و او را کشتند. بسیاری از اینان به ابومسلم پیوستند. اینان در اختلاف میان امین و مأمون جانبدار مأمون بودند. تمیمیان در قرون ۸ـ۹ق در بعضی نواحی پنجاب سکونت داشتند. تیمور لنگ در ۸۰۱ق، پس از غلبه بر شهاب الدین مبارک شاه تمیمی، عازم هندوستان شد. تمیمیان بلوک مالکی و بندر عسلویه، ظاهراً در قرون بعد از عربستان به سواحل شمالی خلیج فارس مهاجرت کرده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تمیم (ابهام زدایی). تمیم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • تمیم، یکی از بزرگترین قبایل اعراب عدنانی (شمالی) اشخاص و اعلام• تمیم بن مر، جد قبیله بنی تمیم، از کارگزاران کعبه در روزگار جاهلیت• تمیم بن معز فاطمی، تَمیم بن مُعِزّ فاطمی (یا تمیم بن مَعَدّ) شاعر تونسی و امیرزاده خاندان فاطمی در سده چهارم• تمیم الداری، تَمیمَ الدّاری، صحابی مشهور، اهل فلسطین
...

پیشنهاد کاربران

دارای خلقت تمام و کامل
انسان کامل

نام استانی در شمال عراق به مرکزیت شهر کرکوک


کلمات دیگر: