کلمه جو
صفحه اصلی

خضرا


مترادف خضرا : سبز، سبزه، آبی، کبود، نیلگون

فرهنگ اسم ها

اسم: خضرا (دختر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: xazrā) (فارسی: خَضرا) (انگلیسی: khazra)
معنی: آبی، کبود، نیلگون، ( مؤنث اخضر )، به معنی سبز، و آبی و سبز، سبزه زار، چمن زار، سبز، سبزه وار

(تلفظ: xazrā) (عربی) (مؤنث اخضر) به معنی سبز ، کبود ، نیلگون ، و آبی و سبز ؛ سبزه‌زار ، چمن زار .


مترادف و متضاد

۱. سبز، سبزه
۲. آبی، کبود، نیلگون


فرهنگ فارسی

۱ - (صفت ) مونث اخضر . توضیح درفارسی توجهی در استعمال آن بمذکر و مونث ندارند (( بسان مرغزار سبز رنگ اندر شده گردش بیک ساعت ملون کرد روی گنبد خضرا ) ) ( فرخی ) ۲ - ( اسم ) سبزه . ۳ - آسمان . ۴ - آشکوب فوقانی عمارت . جمع : خضر .
نام یکی از گنجهای هفتگانه پرویز

لغت نامه دهخدا

خضرا. [ خ َ ] ( اِ ) چمن کاری. جایی که چمن در آن کاشته اند : چون کولکی چنان دید خفض را بر خضرا برد، بنشاند و اندر پیش او. ( تاریخ سیستان ). برفتم تا باغ پیروزی ، در آن خضرا که بودند هر یکی کرباس خلق پوشیده و همگان مدهوش و دلشده. ( تاریخ بیهقی ). نهم ذی الحجه و دویم روز آن عید کردند و امیر رضی اﷲ عنه بدان خضرا آمد که بر زبر میدان است روی بدشت شابهار و بایستاد. ( تاریخ بیهقی ). دیگر روز بر خضرا ننشست برابر میدان. ( تاریخ بیهقی ). امیر صفه فرموده بود بر دیگر جانب باغ برابر خضرا صفه ای سخت بلند و پهناور. ( تاریخ بیهقی ).

خضرا. [ خ َ ] ( اِخ ) نام یکی از گنجهای هفتگانه پرویز. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
دگر گنج کز در خوشاب بود
که بالاش یک تیر پرتاب بود
که خضرا نهادند نامش روان
همان نامور کاردان بخردان.
فردوسی.
دگر گنج خضرا و گنج عروس
کجا داشتیم از پی روز بوس.
فردوسی.

خضرا. [ خ َ ] (اِ) چمن کاری . جایی که چمن در آن کاشته اند : چون کولکی چنان دید خفض را بر خضرا برد، بنشاند و اندر پیش او. (تاریخ سیستان ). برفتم تا باغ پیروزی ، در آن خضرا که بودند هر یکی کرباس خلق پوشیده و همگان مدهوش و دلشده . (تاریخ بیهقی ). نهم ذی الحجه و دویم روز آن عید کردند و امیر رضی اﷲ عنه بدان خضرا آمد که بر زبر میدان است روی بدشت شابهار و بایستاد. (تاریخ بیهقی ). دیگر روز بر خضرا ننشست برابر میدان . (تاریخ بیهقی ). امیر صفه فرموده بود بر دیگر جانب باغ برابر خضرا صفه ای سخت بلند و پهناور. (تاریخ بیهقی ).


خضرا. [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از گنجهای هفتگانه ٔ پرویز. (یادداشت بخط مؤلف ) :
دگر گنج کز در خوشاب بود
که بالاش یک تیر پرتاب بود
که خضرا نهادند نامش روان
همان نامور کاردان بخردان .

فردوسی .


دگر گنج خضرا و گنج عروس
کجا داشتیم از پی روز بوس .

فردوسی .



فرهنگ عمید

۱. سبز: به سان مرغزار سبزرنگ اندر شده گِردش / به یک ساعت ملون کرده روی گنبد خضرا (فرخی: ۱ ).
۲. (اسم ) سبزه زار.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
خضر (۸ بار)

پیشنهاد کاربران

سبز


کلمات دیگر: