کلمه جو
صفحه اصلی

عبداللطیف

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: abdollatif) (عربی) بنده‌ی نیکویی کننده (خدای)؛ (در اعلام ) نام چندین تن از مردان سیاسی و ادبی تاریخ.


اسم: عبداللطیف (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdollatif) (فارسی: عبداللطيف) (انگلیسی: abdollatif)
معنی: بنده خداوند مهربان، بنده ی نیکویی کننده، ( عربی )، بنده ی خدای نیکویی کننده، ( اَعلام ) عبداللطیف: شاه [، قمری] سلسله ی تیموریان، که پدرش الغ بیگ را کشت و جانشین او شد، ولی به زودی خود کشته شد، ( در اعلام ) نام چندین تن از مردان سیاسی و ادبی تاریخ، بنده پروردگار که دارای لطف است، نام یکی از پادشاهان تیموری

فرهنگ فارسی

طسوجی ادیب و مترجم ایرانی (ف. بین ۱۲۹۴ و ۱۳٠۶ ه.ق . ). وی در تبریز در زمان ولیعهدی ناصرالدین میرزای قاجار ملاباشی ولیعهد یا یکی از شاهزادگان بود . مردی درویش مسلک بود و در حدود سال ۱۲۹۴ ه.ق . بزیارت کربلا رفت . اثر مهم او ترجمه [ الف لیله و لیله ] از عربی بفارسی است بنام هزار و یک شب ( سال ۱۲۵۹ ه.ق . )
انسی قاضی مستعرب و متادب بود و انشائ نیک مینوشت و او راست شعری وی از موالی روم بود و قضائ رکب و محاسبت اوقاف مصر یافت بروم رفت و ولای قضائ طرابلس شام یافت و سپس قضاوت کوتاهیه و مرعش و جیزه و جز آن یافت وی بسال ۱٠۷۵ هجری قمری بدمشق درگذشت

لغت نامه دهخدا

عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ملک . فقیه حنفی است . از آثار اوست : مبارق الازهار فی شرح مشارق الانوار فی الحدیث . شرح المنار فی الاصول و جز آن . وی در حدود سال 885 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبداللطیف. [ ع َ دُل ْ ل َ ] ( اِخ ) ابن ابی بکربن احمد الیمانی الزبیدی. از علماء عربیت است. از تألیفات اوست : شرح ملحة الاعراب. مقدمة فی علم النحو. نظم مقدمه ابن بایشاذ. ( از الاعلام زرکلی ).

عبداللطیف. [ ع َ دُل ْ ل َ ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ملک. فقیه حنفی است. از آثار اوست : مبارق الازهار فی شرح مشارق الانوار فی الحدیث. شرح المنار فی الاصول و جز آن. وی در حدود سال 885 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبداللطیف. [ ع َ دُل ْ ل َ ] ( اِخ ) ابن عبدالمنعم بن الصیقل الحرانی الحنبلی ، مکنی به ابوالفرج. عالم به حدیث و از مسانید مصر در زمان خود بود. از کتب اوست : السباعیات در حدیث.وی به سال 672 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبداللطیف. [ ع َ دُل ْ ل َ ] ( اِخ ) ابن علی بن احمدبن ابی جامع العاملی. فقیه ،فاضل و از شاگردان شیخ بهائی و شیخ حسن بن الشهید الثانی و غیره بود. از تألیفات اوست : الرجال. جامع الاخبار فی ایضاح الاستبصار و جز آن. ( از روضات ص 363 ).

عبداللطیف. [ ع َ دُل ْ ل َ ] ( اِخ ) ابن یوسف بن محمدبن علی البغدادی معروف به ابن اللباد. از فلاسفه اسلام و یکی از علما است. در حکمت و علم النفس و طب و تاریخ و جغرافیا و ادب کتابهای بسیار تألیف کرد. وی را حافظه ای قوی بود. و از کتب اوست : الافادة و الاعتبار بما فی مصر من الاَّثار. قوانین البلاغة. الانصاف بین ابن بری و ابن الخشاب. الجامع الکبیر در منطق و طبیعی در ده مجلد. بلغة الحکیم. الکلمة فی الربوبیة. تهذیب کلام افلاطون. القیاس در چهار مجلد. السماع الطبیعی. غریب الحدیث. شرح احادیث ابن ماجه و کتابهای بسیاری را خلاصه کرده است. از جمله : الحیوان للجاحظ. کتاب العمدة و او را رسائل کوچکی نیز هست که مقالات نامیده است ازجمله : النفس. العلم الالهی. الماء. الحرکات المعتاصة. العادات. الحواس و جز آن. وی به سال 555 هَ. ق. متولد و در 629 به بغداد درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبداللطیف. [ ع َ دُل ْ ل َ ] ( اِخ ) انسی قاضی مستعرب و متأدب بود و انشاء نیک مینوشت. و او راست شعری. وی از موالی روم بود و قضاء رکب و محاسبت اوقاف مصر یافت به روم رفت و ولایت قضاء طرابلس شام یافت. و سپس قضاوت کوتاهیه و مرعش و جیزه و جز آن یافت. وی به سال 1075 هَ. ق. به دمشق درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن احمد الیمانی الزبیدی . از علماء عربیت است . از تألیفات اوست : شرح ملحة الاعراب . مقدمة فی علم النحو. نظم مقدمه ٔ ابن بایشاذ. (از الاعلام زرکلی ).


عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالمنعم بن الصیقل الحرانی الحنبلی ، مکنی به ابوالفرج . عالم به حدیث و از مسانید مصر در زمان خود بود. از کتب اوست : السباعیات در حدیث .وی به سال 672 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن ابی جامع العاملی . فقیه ،فاضل و از شاگردان شیخ بهائی و شیخ حسن بن الشهید الثانی و غیره بود. از تألیفات اوست : الرجال . جامع الاخبار فی ایضاح الاستبصار و جز آن . (از روضات ص 363).


عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمدبن علی البغدادی معروف به ابن اللباد. از فلاسفه ٔ اسلام و یکی از علما است . در حکمت و علم النفس و طب و تاریخ و جغرافیا و ادب کتابهای بسیار تألیف کرد. وی را حافظه ای قوی بود. و از کتب اوست : الافادة و الاعتبار بما فی مصر من الاَّثار. قوانین البلاغة. الانصاف بین ابن بری و ابن الخشاب . الجامع الکبیر در منطق و طبیعی در ده مجلد. بلغة الحکیم . الکلمة فی الربوبیة. تهذیب کلام افلاطون . القیاس در چهار مجلد. السماع الطبیعی . غریب الحدیث . شرح احادیث ابن ماجه و کتابهای بسیاری را خلاصه کرده است . از جمله : الحیوان للجاحظ. کتاب العمدة و او را رسائل کوچکی نیز هست که مقالات نامیده است ازجمله : النفس . العلم الالهی . الماء. الحرکات المعتاصة. العادات . الحواس و جز آن . وی به سال 555 هَ . ق . متولد و در 629 به بغداد درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).


عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) انسی قاضی مستعرب و متأدب بود و انشاء نیک مینوشت . و او راست شعری . وی از موالی روم بود و قضاء رکب و محاسبت اوقاف مصر یافت به روم رفت و ولایت قضاء طرابلس شام یافت . و سپس قضاوت کوتاهیه و مرعش و جیزه و جز آن یافت . وی به سال 1075 هَ . ق . به دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).



کلمات دیگر: