مترادف صبیه : بنت، دختر، دخترک
صبیه
مترادف صبیه : بنت، دختر، دخترک
فارسی به انگلیسی
daughter, my daghter
daughter
فرهنگ اسم ها
اسم: صبیه (دختر) (عربی) (تلفظ: sabiyye) (فارسی: صَبيه) (انگلیسی: sabiyye)
معنی: به گونه احترام آمیز به معنی دختر، دختربچه
معنی: به گونه احترام آمیز به معنی دختر، دختربچه
(تلفظ: sabiyye) (عربی) به گونه احترام آمیز به معنی دختر (فرزند) .
مترادف و متضاد
بنت، دختر، دخترک
فرهنگ فارسی
مونث صبی، دختر، دختربچه
( صفت اسم ) مونث صبی دختر دخترک جمع صبایا .
تصغیر صبیه است
( صفت اسم ) مونث صبی دختر دخترک جمع صبایا .
تصغیر صبیه است
فرهنگ معین
(صَ یَّ ) [ ع . صبیة ] (اِ. ) مؤنث صبی ، دختر بچه .
لغت نامه دهخدا
( صبیة ) صبیة. [ ص َب ْ /ص ِب ْ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ صَبی. کودکان. ( منتهی الارب ).
صبیة. [ ص َ بی ی َ ] ( ع اِ ) دختر. ( غیاث اللغات ). مؤنث صبی است. ( منتهی الارب ). دخترینه. ( مهذب الاسماء ). کودک مادینه. کنیزک. دختربچه. ج ، صبایا.
صبیة. [ ص ُ ب َی ْ ی َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر صَبیَّة است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
صبیة. [ ص َ بی ی َ ] ( ع اِ ) دختر. ( غیاث اللغات ). مؤنث صبی است. ( منتهی الارب ). دخترینه. ( مهذب الاسماء ). کودک مادینه. کنیزک. دختربچه. ج ، صبایا.
صبیة. [ ص ُ ب َی ْ ی َ ] ( ع اِ مصغر ) تصغیر صَبیَّة است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
صبیة. [ ص َ بی ی َ ] (ع اِ) دختر. (غیاث اللغات ). مؤنث صبی است . (منتهی الارب ). دخترینه . (مهذب الاسماء). کودک مادینه . کنیزک . دختربچه . ج ، صبایا.
صبیة. [ ص َب ْ /ص ِب ْ ی َ ] (ع اِ) ج ِ صَبی . کودکان . (منتهی الارب ).
صبیة. [ ص ُ ب َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر صَبیَّة است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
دختربچه.
دانشنامه عمومی
فرزند موئث صبی (پدری) - فرزند دختر
جدول کلمات
دختر , دختر بچه
پیشنهاد کاربران
دخت
کلمات دیگر: