کلمه جو
صفحه اصلی

طباطبا

فرهنگ اسم ها

اسم: طباطبا (پسر) (عربی)
معنی: نام چندتن از افراد تاریخی

فرهنگ فارسی

اسماعیل بن ابراهیم این حسن مثنی بن حسن (ع ) بن علی ( ع ) این ابی طالب از سادات جلیل بود و خاندان طباطبائی بدو نسبت دارند .
محمد بن طاهر بن علی بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا مکنی به ابوعلی از بزرگان خاندان طباطبا بوده و فرزندان وی نیز از بزرگان و محدثان بشمار میرفته اند .

لغت نامه دهخدا

طباطبا. [ طَ طَ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن محمدبن قاسم بن طباطبا. ملقب به مستنجد. از مشاهیر خاندان طباطبا بوده و ذریه ٔ وی بسبب نام او شهرت یافته اند. (از تاج العروس ).


طباطبا. [ طَ طَ ] (اِخ ) علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا، مکنی به ابوالحسن . ازمشاهیر خاندان طباطبا بوده است . (از تاج العروس ).


طباطبا. [ طَ طَ ]( اِخ ) اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام. لقب به لانه کان یبدل القاف طاءً. او لانه اعطی قباء، فقال : طباطبا، و یرید قباقبا. ( منتهی الارب ). لقب اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن علی علیه السلام که در زبان لکنت داشت و بجای قاف طاء میگفت. آورده اند که در ایام خردسالی بروز عید والد بزرگوار او، به او فرمود که چه نوع جامه برای تو مهیا کنم ؟ او گفت :طباطباء یعنی قباقباء از آن روز اسماعیل به لقب طباطبا مشهور گشت و اولاد او را سادات طباطبائی گویند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و صاحب قاموس الاعلام آرد: ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسین بن علی بن ابی طالب یکی از سادات است و زبانش لکنت داشته و بتلفظ «ق » مقتدر نبود و آنرا مانند حرف «ط» تلفظ میکرده است. روزی از خادمش قبای خودرا درخواست میکرد عوض «قباقبا»، «طباطبا» گفته و ازاین رو بهمین کلمه خود و اولاد و احفادش ملقب شدند. رجوع به ابن طباطبا شود. و صاحب تاج العروس مینویسد:لقب شریف اسماعیل الدیباج بن ابراهیم العمربن حسن مثنی بن حسن سبطبن علی بن ابیطالب کرم اﷲ وجهه و رضی عنهم و چنانکه نسب شناسان بدان تصریح کرده اند این کلمه لقب پسر وی ابراهیم بن اسماعیل بوده و رای صواب همین است. و وی را از این رو بدان نامیده اند که بسبب لکنت زبان «ق » را «طا» می گفت یا بدان سبب که قبائی به وی دادند و او گفت : طباطبا و چنانکه پیداست هر دو وجه یکسان است و با هم منافی نیستند. و ابونصر بخاری بنقل از کتاب النسب تألیف امام الناصر للحق آورده است که مردم سواد وی را بدین لقب خواندند و طباطبا بزبان نبطی بمعنی بزرگ بزرگان ( سیدالسادات ) است و برخی گفته اند وجه تسمیه وی بدین لقب این است که پدر وی هنگامی که خردسال بود می خواست برای او جامه ای بسازد و او را میان پیراهن و قبا مخیر ساخت. او گفت : طباطبا، یعنی قباقبا. و در خاندان طباطبا گروهی از لحاظ حدیث وفقه و اصل و نسب شهرت یافته اند و این خاندان در میان طالبیان اهمیتی بسزا داشته اند. ( از تاج العروس ).

طباطبا. [ طَ طَ ] ( اِخ ) حسن بن عبداﷲبن محمدبن قاسم بن طباطبا. ملقب به مستنجد. از مشاهیر خاندان طباطبا بوده و ذریه وی بسبب نام او شهرت یافته اند. ( از تاج العروس ).

طباطبا. [ طَ طَ ] ( اِخ ) علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا، مکنی به ابوالحسن. ازمشاهیر خاندان طباطبا بوده است. ( از تاج العروس ).

طباطبا. [ طَ طَ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن علی طباطبا حفید ابوالحسن علی بن حسن بن ابراهیم طباطبا. از شیوخ خاندان طباطبا بشمار میرفته و فرزندان وی به بزرگی و ریاست نائل آمده اند. (از تاج العروس ).


طباطبا. [ طَ طَ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن قاسم بن ابراهیم طباطبا، مکنی به ابوعبداﷲ. از بزرگان خاندان طباطبا بوده و فرزندان وی در زمره ٔ نقبای مصر بشمار میرفته اند. (از تاج العروس ).


طباطبا. [ طَ طَ ] (اِخ ) محمدبن طاهربن علی بن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن ابراهیم طباطبا، مکنی به ابوعلی . از بزرگان خاندان طباطبا بوده و فرزندان وی نیز از بزرگان و محدثان بشمار میرفته اند. (از تاج العروس ).


طباطبا. [ طَ طَ ](اِخ ) اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام . لقب به لانه کان یبدل القاف طاءً. او لانه اعطی قباء، فقال : طباطبا، و یرید قباقبا. (منتهی الارب ). لقب اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن علی علیه السلام که در زبان لکنت داشت و بجای قاف طاء میگفت . آورده اند که در ایام خردسالی بروز عید والد بزرگوار او، به او فرمود که چه نوع جامه برای تو مهیا کنم ؟ او گفت :طباطباء یعنی قباقباء از آن روز اسماعیل به لقب طباطبا مشهور گشت و اولاد او را سادات طباطبائی گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و صاحب قاموس الاعلام آرد: ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسین بن علی بن ابی طالب یکی از سادات است و زبانش لکنت داشته و بتلفظ «ق » مقتدر نبود و آنرا مانند حرف «ط» تلفظ میکرده است . روزی از خادمش قبای خودرا درخواست میکرد عوض «قباقبا»، «طباطبا» گفته و ازاین رو بهمین کلمه خود و اولاد و احفادش ملقب شدند. رجوع به ابن طباطبا شود. و صاحب تاج العروس مینویسد:لقب شریف اسماعیل الدیباج بن ابراهیم العمربن حسن مثنی بن حسن سبطبن علی بن ابیطالب کرم اﷲ وجهه و رضی عنهم و چنانکه نسب شناسان بدان تصریح کرده اند این کلمه لقب پسر وی ابراهیم بن اسماعیل بوده و رای صواب همین است . و وی را از این رو بدان نامیده اند که بسبب لکنت زبان «ق » را «طا» می گفت یا بدان سبب که قبائی به وی دادند و او گفت : طباطبا و چنانکه پیداست هر دو وجه یکسان است و با هم منافی نیستند. و ابونصر بخاری بنقل از کتاب النسب تألیف امام الناصر للحق آورده است که مردم سواد وی را بدین لقب خواندند و طباطبا بزبان نبطی بمعنی بزرگ بزرگان (سیدالسادات ) است و برخی گفته اند وجه تسمیه ٔ وی بدین لقب این است که پدر وی هنگامی که خردسال بود می خواست برای او جامه ای بسازد و او را میان پیراهن و قبا مخیر ساخت . او گفت : طباطبا، یعنی قباقبا. و در خاندان طباطبا گروهی از لحاظ حدیث وفقه و اصل و نسب شهرت یافته اند و این خاندان در میان طالبیان اهمیتی بسزا داشته اند. (از تاج العروس ).


طباطبا. [ طَطَ ] (اِخ ) (بنی ...) دولت کوچکی است که در زمان خلفای عباسی در کوفه پدید آمده و در همین شهر و یمن قریب به 150 سال حکمرانی کرده است و مؤسس این سلاله ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم طباطبا بوده که مدت کمی در کوفه حکمرانی کرد و دوست وی ابوالسرایا او را مسموم ساخت و نوه اش یحیی الهادی به تأسیس حکومت در یمن موفق گشت و نسل وی مدت مدیدی در یمن فرمانروائی داشتند. سلاله ٔ بنی طباطبا از هفت تن تشکیل شده که عبارتند از:
1- ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم طباطبا 199 هجری .
2- امیرالمؤمنین یحیی الهادی 250 ""
3- مرتضی محمد 280 ""
4- ناصراحمد 320 ""
5- منتخب حسین 323 ""
6- مختارقاسم 329 ""
7- محمدهادی 344 ""


دانشنامه آزاد فارسی

طَباطَبا
لقب یکی از نوادگان امام حسن (ع) به نام ابراهیم بن اسماعیل دیباج که در قرن دوم هجری می زیست. می گویند وی را از آن روی طباطبا نامیدند که پدرش از وی پرسید چه نوع لباسی می خواهد بپوشد و او که لکنت زبان داشت به جای «قبا، قبا» گفت «طبا، طبا». اما ظاهراً اصل این کلمه به زبان نَبَطی به معنی سیدالسادات یا سرور سروان است و او را به سبب این که بزرگ خاندان سادات حسنی بوده به این لقب خوانده اند. خاندان سادات طباطبایی مصری، یمنی و ایرانی به او منسوب اند.


کلمات دیگر: