کلمه جو
صفحه اصلی

زرمان

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: zar mān) (در اعلام) یکی از نام‌های حضرت ابراهیم خلیل (ع) است .


اسم: زرمان (دختر) (فارسی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zar mān) (فارسی: زرمان) (انگلیسی: zarman)
معنی: مانند زر، بسیار زیبا، ( در اعلام ) یکی از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) است

فرهنگ فارسی

از قرائ سمرقند است که تا سمرقند هفت فرسخ فاصله دارد .

لغت نامه دهخدا

زرمان . [ زَ ] (اِخ ) نام ابراهیم علیه السلام . (برهان ) (آنندراج ). یکی از نامهای حضرت ابراهیم خلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به زروان شود.


زرمان . [ زَ ] (اِخ ) از قرای سمرقند است که تا سمرقند هفت فرسخ فاصله دارد. (از معجم البلدان ). نام قریه ای به سمرقند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


زرمان. [ زَ ] ( اِخ ) نام ابراهیم علیه السلام. ( برهان ) ( آنندراج ). یکی از نامهای حضرت ابراهیم خلیل. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زروان شود.

زرمان. [ زَ ] ( اِخ ) از قرای سمرقند است که تا سمرقند هفت فرسخ فاصله دارد. ( از معجم البلدان ). نام قریه ای به سمرقند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

پیری، سال خوردگی.

دانشنامه عمومی

زَرمان در اساطیر مزدیسنا نام دیو پیری است. او با خود پیری می آورد و کسان را بددم می کند. از این دیو در اوستا یک بار در وندیداد یادشده است.
مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، چاپ پنجم، پاییز ۱۳۸۴، نشر آگه. شابک ‎۹۶۴-۳۲۹-۰۰۹-۳
زرمان در پهلوی zarmân و در اوستایی -zaurvan به معنی پیر یا پیراندیشه می باشد.


کلمات دیگر: