کلمه جو
صفحه اصلی

کاکو

فارسی به انگلیسی

buddy

فرهنگ اسم ها

اسم: کاکو (پسر) (فارسی)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی

فرهنگ فارسی

پهلوانی از پسرزاده های سلم بن فریدون و دختر زاده ضحاک که بدست سام بن نریمان کشته شد ( داستان ) .
کاکویه:خالو، دایی، برادرمادر
( اسم ) برادر
خالو و برادر مادر

فرهنگ معین

(اِ. ) برادر مادر، دایی .

لغت نامه دهخدا

کاکو. ( اِ ) خالو و برادر مادر. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). که در مازندران معروف و مستعمل است و آن را کاکویه نیز گویند و چون ابوجعفر احمدبن محمد ملقب به علاءالدوله خالوی مجدالدوله دیلمی بوده است او را کاکویه میخوانده اند چنانکه پدر را بابویه خوانند. عربان نیز در آن اسماء تصرف نموده کاکویه و بابویه ( بفتح هر دو واو ) خوانند از قبیل آل بویه و سیب بویه و امثال آن. ( از آنندراج ) :
کاکو بچه حال و در چه حال است
بابوبچه روز و روزگار است.
ابن حسام خوافی ( از آنندراج ).

کاکو. ( اِخ ) کاکوی. نام نواده ضحاک بود که فریدون را کشت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
نبیره سپهدار ضحاک بود
شنیدم که کاکوی ناپاک بود.
فردوسی ( از آنندراج ).
|| لقبی بود که بعضی از امرای تنکابن داشتند از جمله آنان کاکو اردشیر و کاکو حسام و کاکو دارای امیره بوده اند. ( رجوع به مازندران و استراباد تألیف رابینو چ تهران 1336 ص 204 شود ).

کاکو. (اِ) خالو و برادر مادر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که در مازندران معروف و مستعمل است و آن را کاکویه نیز گویند و چون ابوجعفر احمدبن محمد ملقب به علاءالدوله خالوی مجدالدوله دیلمی بوده است او را کاکویه میخوانده اند چنانکه پدر را بابویه خوانند. عربان نیز در آن اسماء تصرف نموده کاکویه و بابویه (بفتح هر دو واو) خوانند از قبیل آل بویه و سیب بویه و امثال آن . (از آنندراج ) :
کاکو بچه حال و در چه حال است
بابوبچه روز و روزگار است .

ابن حسام خوافی (از آنندراج ).



کاکو. (اِخ ) کاکوی . نام نواده ٔ ضحاک بود که فریدون را کشت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
نبیره ٔ سپهدار ضحاک بود
شنیدم که کاکوی ناپاک بود.

فردوسی (از آنندراج ).


|| لقبی بود که بعضی از امرای تنکابن داشتند از جمله ٔ آنان کاکو اردشیر و کاکو حسام و کاکو دارای امیره بوده اند. (رجوع به مازندران و استراباد تألیف رابینو چ تهران 1336 ص 204 شود).

فرهنگ عمید

دایی، برادر مادر.

دانشنامه عمومی

کاکو (فیلم). کاکو (فیلم) فیلمی به کارگردانی شاپور قریب و نویسندگی رضا میرلوحی ساختهٔ سال ۱۳۵۰ است.
ناصر ملک مطیعی
صغری عبیسی
منوچهر وثوق
فرنگیس فروهر
حمیده خیرآبادی
یداله شیراندامی
مرتضی عقیلی
محمد عبدی
علی اکبر مهدوی فر
نعمت اله گرجی
همهٔ شهر منتظر هستند که «کاکو» بیاید تا نامردی های جمعی را پاسخگو باشد…

برادر، شاخصی برای بیان صمیمیت بین دو نفر


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:شیوایی، محمدعلی

پیشنهاد کاربران

برادر

تو کوردی به برادر بزرگ و داداش من

در زبا لری ممسنی به برادر
کاکا و کاکو می گویند
در استان فارس سه قوم لر ( ممسنی و شول )
. ترک قشقایی. غرب خمسه زندگی می کنند

در زبان لری بختیاری به برادر
کاکا - گئو - گو - گگه

در زبان لری ( فیلی. لر لک ) به برادر
کاکا
****
در زبان کردی کردستان به برادر
کاک می گویند

در استان فارس کرد زندگی نمی کند

من شیرازی هستم کاکو این معنی 👆ها اشتباه هست کاکو یعنی برادر



مادربزرگ در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )

"کاکو یا کاکه" در کوردی برادر بزرگتر را میگویند
در واقع مرد بزرگتر رانیز به این اسم صدا میکنند
kaka, kako

مادربزرگ در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: