کلمه جو
صفحه اصلی

قوام الدین

فرهنگ اسم ها

اسم: قوام الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: qavāmoddin) (فارسی: قَوام‌الدين) (انگلیسی: ghavamoddin)
معنی: آن که موجب استواری و استحکام دین است، موجب استواری و استحکام دین، ( اَعلام ) نام چند تن اشخاص در تاریخ

(تلفظ: qavāmoddin) (عربی) موجب استواری و استحکام دین ؛ (در اعلام) نام چند تن اشخاص در تاریخ .


فرهنگ فارسی

شیرازی محمد از خوشنویسان نستعلیق در دوره شاه طهماسب اول صفوی ( ۹۸۴ - ۹۳٠ ه . ق ) . کلیات عبید زاکانی بخط این کاتب در تصرف محسن امین ( امین الدوله ) بود که تاریخ کتابت آن ۵۹۵ ه ق است . ( قزوینی . یادادشتها ۲۸۶ : ۳ )
محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع بود و بسال ۷۶۴ ق بامر پادشاه مزبور کشته شد .

لغت نامه دهخدا

قوام الدین. [ ق َ مُدْ دی ] ( اِخ ) لقب بهاءالدوله ، ابونصربن عضدالدوله بن رکن الدوله بن بویه. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 430 و بهاءالدوله شود.

قوام الدین. [ ق َ مُدْ دی ] ( اِخ ) حسن. معروف به حاجی قوام. از وزرای شاه شیخ ابواسحاق بود. حافظ درباره وی اشعاری دارد:
بعهدسلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
تا آنجا که گوید :
دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد.
حافظ ( چ قزوینی ص 263 ).
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما.
حافظ ( از سعدی تا جامی ص 304 ).
محمود کتبی در تاریخ خاندان آل مظفر وفات خواجه قوام الدین حسن را بسال 754 هَ. ق. ذکر میکند. ( از سعدی تا جامی ص 304 ). حاجی قوام در روز جمعه ششم ربیعالاول سال 754 هَ. ق. درگذشت. وی از اکابر رؤس فارس بود و مثل او به کرم و خیرات ومبرات و خصایل پسندیده در فارس کسی نشان نداده است.( تاریخ گزیده چ لندن صص 456 - 457 ).

قوام الدین. [ ق َ مُدْ دی ] ( اِخ ) عبداﷲ. از قرای معروف و استاد خواجه حافظ شیرازی است. شاه شجاع نیز به مجلس درس مولانا قوام الدین حاضر میشد. ( از سعدی تا جامی تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغر حکمت ص 182 ).

قوام الدین. [ ق َ مُدْ دی ] ( اِخ ) محمدبن سیدمحمدمهدی حسینی سیفی قزوینی. از فقهاء و ادبا و شعرای عهد صفویه و از شاگردان شیخ جعفر قاضی است. او راست : 1 - ارجوزة فی الاخلاق. 2 - ارجوزة فی الاسطرلاب ، و این نظم صحیفة الاسطرلاب شیخ بهایی است. 3 - ارجوزة فی اصول الفقه که منظومه زیده شیخ بهایی است. 4 - ارجوزة فی البیان. 5 - ارجوزة فی التجوید که نظم شاطبیه است. 6 - ارجوزة فی الحساب. 7- ارجوزة فی الخط. 8 - ارجوزة فی الصرف که فی وافیه نام دارد. 9 - ارجوزة فی الطب ، بنام مفرح القوام. 10 - ارجوزة فی الفقه ، بنام تحفه قوامیه. 11 - ارجوزة فی النحو، بنام صافیه. وی بسال 1150 هَ. ق. درگذشت. ( الذریعه و روضات الجنات و ریحانةالادب ج 3 ص 322 ).

قوام الدین. [ ق َ مُدْ دی ] ( اِخ ) محمد صاحب عیار. وزیر شاه شجاع بود و به سال 764 هَ. ق. به امر پادشاه مزبور کشته شد. حافظ درباره وی اشعاری دارد که مطلعش این است :
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود.

قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) حسن . معروف به حاجی قوام . از وزرای شاه شیخ ابواسحاق بود. حافظ درباره ٔ وی اشعاری دارد:
بعهدسلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
تا آنجا که گوید :
دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد.

حافظ (چ قزوینی ص 263).


دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما.

حافظ (از سعدی تا جامی ص 304).


محمود کتبی در تاریخ خاندان آل مظفر وفات خواجه قوام الدین حسن را بسال 754 هَ. ق . ذکر میکند. (از سعدی تا جامی ص 304). حاجی قوام در روز جمعه ششم ربیعالاول سال 754 هَ . ق . درگذشت . وی از اکابر رؤس فارس بود و مثل او به کرم و خیرات ومبرات و خصایل پسندیده در فارس کسی نشان نداده است .(تاریخ گزیده چ لندن صص 456 - 457).

قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲ. از قرای معروف و استاد خواجه حافظ شیرازی است . شاه شجاع نیز به مجلس درس مولانا قوام الدین حاضر میشد. (از سعدی تا جامی تألیف ادوارد براون ترجمه ٔ علی اصغر حکمت ص 182).


قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) لقب بهاءالدوله ، ابونصربن عضدالدوله بن رکن الدوله بن بویه . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 430 و بهاءالدوله شود.


قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمد صاحب عیار. وزیر شاه شجاع بود و به سال 764 هَ . ق . به امر پادشاه مزبور کشته شد. حافظ درباره ٔ وی اشعاری دارد که مطلعش این است :
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود.

حافظ.


زمانه گرنه زر قلب داشتی کارش
به دست آصف صاحب عیار بایستی .

حافظ.


در تاریخ گزیده آمده است : خواجه قوام الدین محمد بسال 750 هَ . ق . به وزارت شاه شجاع منصوب گردید و بسال 751 نیابت به او مفوض گشت و بسال 755 هَ . ق . نیابت سلطنت یافت و در سال دیگر به قائم مقامی در کرمان بنشست و بترتیب شاه شجاع اختصاص داشت . (تاریخ گزیده چ لندن ص 650، 662، 684، 687، 692).

قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سیدمحمدمهدی حسینی سیفی قزوینی . از فقهاء و ادبا و شعرای عهد صفویه و از شاگردان شیخ جعفر قاضی است . او راست : 1 - ارجوزة فی الاخلاق . 2 - ارجوزة فی الاسطرلاب ، و این نظم صحیفة الاسطرلاب شیخ بهایی است . 3 - ارجوزة فی اصول الفقه که منظومه ٔ زیده ٔ شیخ بهایی است . 4 - ارجوزة فی البیان . 5 - ارجوزة فی التجوید که نظم شاطبیه است . 6 - ارجوزة فی الحساب . 7- ارجوزة فی الخط. 8 - ارجوزة فی الصرف که فی وافیه نام دارد. 9 - ارجوزة فی الطب ، بنام مفرح القوام . 10 - ارجوزة فی الفقه ، بنام تحفه ٔ قوامیه . 11 - ارجوزة فی النحو، بنام صافیه . وی بسال 1150 هَ . ق . درگذشت . (الذریعه و روضات الجنات و ریحانةالادب ج 3 ص 322).


دانشنامه عمومی

قوام یعنی استوار پایه دار ، ستون دین معنی می دهد ، قوام الدین عثمانی یک ورزشکار خوبی کاراته کشور عزیز ما افغانستان بود ، مکتب ابتدایی را تا صنف سوم در ایران خوانده و بعد در ولایت فراه شامل مکتب قسم دوم ابونصر فراهی گردید تا صنف ششم در مکتب یاد شده به درس خود ادامه داد و بعداً به لیسه ابونصر فراهی شامل گردید بعد از فراغت به پوهنتون بلخ راه یایفت و در سال 1389 از پوهنځی زراعت پوهنتون بلخ فارغ التحصیل ګردید ، در بین محصلین پوهنتون بلخ دارای محبوبیت زیادی برخوردار بود بناءً نماینده محصلین از طرف محصلین پوهنتون یاد شده انتخاب گردید ، و در طول دوران پوهنتون خود یک کلب داشت به نام کلب کاراته میهن پوهنتون بلخ تقریباً 250 تن شاگرد داشت و نمایشات زیبا و دلچسپی را در آن زمان به اجرا گذاشت از آن جمله عبور تراکتور توسط خود قوام الدین عثمانی و عبور موتر سایکل ، و شکستن سنگ بالای شکم را شاگردانش به نمایش گذاشتند ، و در آن زما حبیب الله حبیب رییس پوهنتون بود ..



کلمات دیگر: