کلمه جو
صفحه اصلی

چیلان


مترادف چیلان : ابزارآلات، چیلانه، عناب

فارسی به انگلیسی

hardware, iron, ironware, ironwork


فرهنگ اسم ها

اسم: چیلان (پسر) (فارسی)
معنی: عناب

مترادف و متضاد

ابزارآلات، چیلانه


عناب


۱. ابزارآلات، چیلانه
۲. عناب


فرهنگ فارسی

( اسم ) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر و حلقه های کوچک ویران زین و لگام اسب و رکاب .
دهیست از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه .

فرهنگ معین

(اِ. ) نک ناب .
[ قس . چلنگر ] (اِ. ) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر و حلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب .

(اِ.) نک ناب .


[ قس . چلنگر ] (اِ.) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر و حلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب .


لغت نامه دهخدا

چیلان . (اِ) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر وحلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب . (برهان ) (از آنندراج ). خرده ریزی که از آهن سازند چون چفت وحلقه و لجام و غیره . (یادداشت مؤلف ). || بیشه ای که در آن خرسها منزل کنند. (ناظم الاطباء).


چیلان . (اِ) عناب را گویند. (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا). عناب بود. (اوبهی ). سنجد گرگانی بود. (صحاح الفرس ). سنجد جیلان . در ترکستان چین نوعی عناب است ریزتر از عناب ایران :
سنجد چیلان به دو نیمه شده
نقطه ٔ به سرمه به یک یک زده .

رودکی .


مانند یکی درخت چیلان
سرکنده و برگ و بر ندارد.

؟ (از فرهنگ جهانگیری ).


|| چوب سفتی است از درخت عناب و نسبت بدان و مشتغل به پیشه ٔ مربوط به آن چیلانی است . (الانساب سمعانی ).

چیلان . (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 28 هزارگزی خاور مراغه به قره آغاج واقع است . کوهستانی و معتدل است ، 1264 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ لیلان و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات ، کرچک ، چغندر و نخود است . این قریه از دومحل به نام چیلان بالا و چیلان پائین تشکیل شده است و به فاصله ٔ هزار گز از هم قرار دارند. سکنه ٔ چیلان پائین 733 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


چیلان. ( اِ ) عناب را گویند. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( انجمن آرا ). عناب بود. ( اوبهی ). سنجد گرگانی بود. ( صحاح الفرس ). سنجد جیلان. در ترکستان چین نوعی عناب است ریزتر از عناب ایران :
سنجد چیلان به دو نیمه شده
نقطه به سرمه به یک یک زده .
رودکی.
مانند یکی درخت چیلان
سرکنده و برگ و بر ندارد.
؟ ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| چوب سفتی است از درخت عناب و نسبت بدان و مشتغل به پیشه مربوط به آن چیلانی است. ( الانساب سمعانی ).

چیلان. ( اِ ) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر وحلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب. ( برهان ) ( از آنندراج ). خرده ریزی که از آهن سازند چون چفت وحلقه و لجام و غیره. ( یادداشت مؤلف ). || بیشه ای که در آن خرسها منزل کنند. ( ناظم الاطباء ).

چیلان. ( اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. در 28 هزارگزی خاور مراغه به قره آغاج واقع است. کوهستانی و معتدل است ، 1264 تن سکنه دارد. از رودخانه لیلان و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات ، کرچک ، چغندر و نخود است. این قریه از دومحل به نام چیلان بالا و چیلان پائین تشکیل شده است و به فاصله هزار گز از هم قرار دارند. سکنه چیلان پائین 733 تن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

عناب#NAME?


= عناب
آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد، و چاقو.

آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد، و چاقو.


دانشنامه عمومی

چیلان ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:
چیلان، واشینگتن: شهری در ایالت واشینگتون در ایالات متحده آمریکا.
چیلان، بیو بیو: شهری در شیلی.

چیلان (ابهام زدایی). چیلان ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:
چیلان، واشینگتن: شهری در ایالت واشینگتن در ایالات متحده آمریکا.
چیلان، بیو بیو: شهری در شیلی.

پیشنهاد کاربران

اهنگر



کلمات دیگر: