کلمه جو
صفحه اصلی

راستین


مترادف راستین : بی ریا، صادق، صمیمی، مخلص، حقیقی، واقعی

متضاد راستین : دروغین

فارسی به انگلیسی

factual, honest, literal, practical, real, real-life, right, sincere, sooth, true, unfeigned, veritable

فارسی به عربی

حقیقی , صحیح

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: rāstin) حقیقی ، واقعی ، راست قامت .


اسم: راستین (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: rāstin) (فارسی: راستين) (انگلیسی: rastin)
معنی: راستی، حقیقی، واقعی، ( در قدیم ) راست قامت، در نهایت صداقت و درستی

مترادف و متضاد

true (صفت)
راست، صحیح، درست، واقعی، حقیقی، راستگو، ثابت، فریور، راستین

real (صفت)
واقعی، حقیقی، عملی، حسابی، موجود، صمیمی، طبیعی، راستین، غیر مصنوعی، بی خدشه

بی‌ریا، صادق، صمیمی، مخلص ≠ دروغین


حقیقی، واقعی


۱. بیریا، صادق، صمیمی، مخلص
۲. حقیقی، واقعی ≠ دروغین


فرهنگ فارسی

منسوب به راست، راستی، حقیقی، واقعی، راستینه
( صفت ) ۱ - راست صدیق . ۲ - حقیقی واقعی .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) حقیقی ، واقعی .

لغت نامه دهخدا

راستین. ( ص نسبی ) مقابل کج. مقابل خم. ( آنندراج ). مستقیم. راست :
ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم
من این سیرت راستین محمد.
ناصرخسرو.
در هر قدم که می نهد آن سرو راستین
حیف است اگر بدیده نروبند راه را.
سعدی.
|| واقعی. حقیقی :
ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین.
دقیقی.
همه مهتران خواندند آفرین
برآن نامور مهتر راستین.
فردوسی.
زود کن ما را خبر ده تا کی آید نزد ما
شهریار شهریاران پادشاه راستین.
فرخی.
ای شه پاکیزه دین ای پادشاه راستین
ای مبارک خدمت تو خلق را امیدوار.
فرخی.
شاهنشه زمانه ملک زاده بوسعید
مسعود با سعادت و سلطان راستین.
فرخی.
حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه
اینت بغض آشکارا اینت جهل راستین.
منوچهری.
در دل اعدای ملک تو زیادت کرد رنج
شادی تطهیر این شهزادگان راستین.
عبدالواسع جبلی.
کو آصف جم گو بیا ببین
بر تخت سلیمان راستین.
انوری ( از آنندراج ).
بمهد راستین و حامل بکر
بدست و آستین باد مجرا.
خاقانی.
زین کلک من که سحر طرازی است راستین
دست زمانه راست طرازی بر آستین.
خاقانی.
شهری و دل در آستین بر درش آستان نشین
اینت مسیح راستین درد نشان کیست او.
خاقانی.
من نه خاقانیم که خاقانم
تا کله دار راستین باشم.
خاقانی.
آن بود شاه راستین که و را
بر سر تخت خسروی گاه است.
سیف اسفرنگ.
بنشین کج و راست گو که نبود
همتا شه روح راستین را.
مولوی.
|| واقع حال و حقیقت احوال. ( شعوری ج 2 ص 11 ). || صادق. صادقه. ( یادداشت مؤلف ). || کردگار. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

راستی، حقیقی، واقعی: حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری: ۹۰ ).

پیشنهاد کاربران

نام ایرانی زیبا. خوش قدوبالا وراستگو اسمی که هم ظاهرخوبی داره هم باطن.

ینی راستگو خلاصه عالی ومنحصر ب فرد 👌

راستین به معنی صادق - صمیمی - واقعی - راستگو - حقیقی .

ب معنیه حقیقی ، واقعی : )

راستین به معنی راست قامت و راستگو است و کاملا ایرانی است


راستین یه اسم کاملا فارسی !!!!!


راستین یعنی راستگو، درست کار، راست قامت، کسی که استوار بر مشکل ها غلبه می کند

پسرم سه سالشه اسمش راستینه به معنای راستگو ودرستکار

راست گفتار، راست قامت، حقیقی. پسرم ۹سالشه اسمش راستینه.

به معنی راستگو

صادق - صمیمی - واقعی

راستین به معنی راست قامت و راستگو است و کاملا ایرانیه


راستگو

راستین اسم کاملا ایرانیه!!

من اسم راستین رو اولین باری ک شنیدم تو فیلم از سرنوشت ، راستین عزیز پور بود ، بازیگران نوجوان ، راستین اسم ایرانی هس ، ب معنی راست گو

حقّه

مذاهب حقّه

درستی ، به درستی ، حقیقت ، پاکی ، بی ریا


کلمات دیگر: