قنبر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: قنبر (پسر) (عربی) (تلفظ: ghanbar) (فارسی: قَنبَر) (انگلیسی: ghanbar)
معنی: نام یکی از تابعان علی ( ع )
معنی: نام یکی از تابعان علی ( ع )
فرهنگ فارسی
از تابعان و غلام خاص علی ۴ بن ابی طالب ( قر. ۱ ه. ) که بامر حجاج بن یوسف کشته شد .
نام ابوالشعثائ مولی ابن معمر است و نام قنبر را علی علیه السلام بوی داد .
نام ابوالشعثائ مولی ابن معمر است و نام قنبر را علی علیه السلام بوی داد .
لغت نامه دهخدا
قنبر.[ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) نام ابوالشعثاء مولی بن معمر است و نام قنبر را علی علیه السلام به وی داد :
امیر عاصم و عمار یاسر و مقداد
صهیب و زهره و زید و قتاده و قنبر.
ثابت به ثنا و ثانی حسانم
اکنون نه کمینه بنده فرمانم
دیرینه غلام قنبر و سلمانم.
چو قنبر علی مرتضی را غلام.
قنبر. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 43هزارگزی جنوب درمیان و 4 هزارگزی خاور شوسه بیرجند به درج. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 144 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
امیر عاصم و عمار یاسر و مقداد
صهیب و زهره و زید و قتاده و قنبر.
ناصرخسرو.
صد شکر که مداح شه مردانم ثابت به ثنا و ثانی حسانم
اکنون نه کمینه بنده فرمانم
دیرینه غلام قنبر و سلمانم.
حسامی واعظ ( مجالس النفایس ص 143 ).
غلام وی اند امّت جدّ اوچو قنبر علی مرتضی را غلام.
سوزنی.
- مولای قنبر ؛ لقبی است که قصه سرایان و معرکه گیران به علی بن ابیطالب دهند. رجوع به ابوالشعثاء مولی شود.قنبر. [ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 43هزارگزی جنوب درمیان و 4 هزارگزی خاور شوسه بیرجند به درج. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 144 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قنبر. [ قَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 43هزارگزی جنوب درمیان و 4 هزارگزی خاور شوسه ٔ بیرجند به درج . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 144 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
قنبر.[ قَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام ابوالشعثاء مولی بن معمر است و نام قنبر را علی علیه السلام به وی داد :
امیر عاصم و عمار یاسر و مقداد
صهیب و زهره و زید و قتاده و قنبر.
صد شکر که مداح شه مردانم
ثابت به ثنا و ثانی حسانم
اکنون نه کمینه بنده ٔ فرمانم
دیرینه غلام قنبر و سلمانم .
غلام وی اند امّت جدّ او
چو قنبر علی مرتضی را غلام .
- مولای قنبر ؛ لقبی است که قصه سرایان و معرکه گیران به علی بن ابیطالب دهند. رجوع به ابوالشعثاء مولی شود.
امیر عاصم و عمار یاسر و مقداد
صهیب و زهره و زید و قتاده و قنبر.
ناصرخسرو.
صد شکر که مداح شه مردانم
ثابت به ثنا و ثانی حسانم
اکنون نه کمینه بنده ٔ فرمانم
دیرینه غلام قنبر و سلمانم .
حسامی واعظ (مجالس النفایس ص 143).
غلام وی اند امّت جدّ او
چو قنبر علی مرتضی را غلام .
سوزنی .
- مولای قنبر ؛ لقبی است که قصه سرایان و معرکه گیران به علی بن ابیطالب دهند. رجوع به ابوالشعثاء مولی شود.
دانشنامه عمومی
قِنْبُرْ:(ghenbor) در گویش گنابادی یعنی قندشکن
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] قَنبَر، غلام حضرت علی(ع) و از اصحاب خاص ایشان. او در جنگ صفین پرچم دار قسمتی از سپاه امام علی(ع) بود و به دست حجاج بن یوسف ثقفی شهید شد.
قنبر از نظر نَسَب شخصی مجهول است و اطلاعاتی درباره آباء و اجداد او در دست نیست. او مدتی در شهر بِیهَق (در نزدیکی سبزوار کنونی) زندگی کرده است. کنیه وی را ابو شعناء گفته اند. ابوشعنا یعنی دانشمند پیر ژولیده مو.
قنبر از اصحاب خاص، غلام و دربان(حاجب) حضرت علی(ع) بود. وی همچنین دربان امام حسن مجتبی(ع) بوده است. شیخ طوسی، او را در شمار اصحاب امام علی(ع) یاد می کند.
قنبر از نظر نَسَب شخصی مجهول است و اطلاعاتی درباره آباء و اجداد او در دست نیست. او مدتی در شهر بِیهَق (در نزدیکی سبزوار کنونی) زندگی کرده است. کنیه وی را ابو شعناء گفته اند. ابوشعنا یعنی دانشمند پیر ژولیده مو.
قنبر از اصحاب خاص، غلام و دربان(حاجب) حضرت علی(ع) بود. وی همچنین دربان امام حسن مجتبی(ع) بوده است. شیخ طوسی، او را در شمار اصحاب امام علی(ع) یاد می کند.
wikishia: قنبر
پیشنهاد کاربران
اسم قنبر در زبان لری بختیاری به
صورت های زیر تلفظ می شود
قنبر:قمبر. کمبر. تمبر. تمر. تنبر
صورت های زیر تلفظ می شود
قنبر:قمبر. کمبر. تمبر. تمر. تنبر
قنبر به معنی* شیر *هست.
تا اونجایی که پرس و جو کردیم معنی خاصی نداشته فقط گفتن
غلام حضرت علی
غلام حضرت علی
کلمات دیگر: