کلمه جو
صفحه اصلی

قضام

فرهنگ فارسی

نوعی از شوره گیاه یا آن طحما است . یا خرما بن دراز که بارش خشک گردد .

لغت نامه دهخدا

قضام. [ ق َ ] ( ع اِ ) چیزی که به کرانه دندان گزند و خورند. قضیم. گویند: ماذقت قضیماً و ماذقت قضاماً. ( منتهی الارب ).

قضام. [ ق ُض ْ ضا ]( ع اِ ) نوعی از شوره گیاه ، یا آن طحما است. || خرمابن دراز که بارش خشک گردد. ( منتهی الارب ).

قضام . [ ق َ ] (ع اِ) چیزی که به کرانه ٔ دندان گزند و خورند. قضیم . گویند: ماذقت قضیماً و ماذقت قضاماً. (منتهی الارب ).


قضام . [ ق ُض ْ ضا ](ع اِ) نوعی از شوره گیاه ، یا آن طحما است . || خرمابن دراز که بارش خشک گردد. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: