چرم
ابن یربوع یکی از اصحاب رسول خداست و آنحضرت وی را سعید نامید
صرم . [ ] (اِخ ) ابن یربوع یکی از اصحاب رسول خدا است و آن حضرت وی را سعید نامید. از او فرزندان وی روایت کنند. (قاموس الاعلام ترکی ).
صرم . [ ص َ ] (ع مص ) نیک بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و قطع کردن . (غیاث اللغات ). || ببریدن از کسی . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سخن کسی بریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || درویدن خرمابن را. (منتهی الارب ). بریدن خوشه ٔ خرما. (زوزنی ). بریدن بار خرما. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || بریدن گوش و بینی و آنچه بدان ماند. (مصادر زوزنی ). || بریده شدن رسن و منقطع گردیدن او. (منتهی الارب ). || درنگی کردن و انتظار نمودن نزد کسی . (منتهی الارب ). || درودن کشت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ). || در اصطلاح خیاطی تنگ کردن جامه . (ذیل قوامیس دزی ). || مستور کردن . مخفی ساختن . (دزی ). || لگام زدن . (دزی ). || مسدود شدن . (دزی ). || (اِمص ) بمعنی صرامت . جرأت و شهامت . (دزی ). || (معرب ، اِ) چرم پیراسته . (منتهی الارب ). چرم . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). || فارسی معرب است یعنی گرما . (المعرب جوالیقی چ احمد محمدشاکر ص 220 س 3).
صرم . [ ص ِ ] (ع اِ) نوع و گروه مردم و جز آن . ج ، اصرام و اصارم و اصاریم . (منتهی الارب ). || موزه ٔ نعل زده . (منتهی الارب ). || خانه های مردم جمع یکجا. (منتهی الارب ).
صرم . [ ص ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ صِرمَة. (منتهی الارب ). رجوع به صرمة شود.
صرم . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَرماء است . (منتهی الارب ). رجوع بدان لغت شود. || سیخک در مرغ و خروس خانگی . سیخک خروس . || صرم الدیک ؛ در تکلم عامیانه ٔ شام ، میوه ٔ گل سرخ و سرم الدیک هم آمده است . (ذیل قوامیس دزی ). گونه ای گل سرخ که در ابتدا سبز و در آخر سرخ شود و در درون تخم دارد و شیرین است .
صرم . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم . 15هزارگزی شمال خاور کهک 9هزارگزی جنوب غربی راه قم به کاشان ، معتدل ، دارای 1300 تن سکنه ، آب آن از قنات ، محصول آن غلات ، پنبه ، باغات انار و انجیر، شغل اهالی زراعت ، کرباس بافی ، راه مالرو، از طریق ورجان میتوان ماشین برد. مزرعه ٔ بارانه ، مینارد، خورنجه ، چهل بندگان ، کرانه ، ساق آباد، حذرآباد جزء این ده است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). این رستاق شش دیه است و مجموع این شش دیه سهلیة و جبلیة صد فرسخ بوده است از آن جمله خورهاباد. و همدانی در کتاب خود آورده است که صرم از ناحیت قم است و اهل آن دیه را مهره ای است دعوی می کنند که آن طلسم سرما است چون فصل ربیع باشد و ترسند که کشت ایشان و میوه های ایشان از سرما نقصان یابد این مهره را بیرون آرند و بر سر نیزه بندند کشتهای ایشان بسلامت بماند و هیچ نقصانی در آن واقع نشود و سرما در آن اثر نکند باذن اﷲ تعالی و قدرته . (تاریخ قم ص 67).