کلمه جو
صفحه اصلی

ضغث

فرهنگ فارسی

دسته گیاه خشک و تربهم آمیخته یادرهم پیچیده، پیچیده ودرهم، کار آشفته ودرهم
۱ - ( اسم ) دسته گیاه خشک و تر به هم آمیخته یا در هم پیچیده . ۲ - ( صفت ) پیچیده درهم . ۳ - کار آشفته جمع : اصغاث .
در آمیختن سخن و خلط کردن آن را آمیختن سخن و جز آن .

فرهنگ معین

(ض ِ یا ضَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) دستة گیاه خشک و تر به هم آمیخته یا در هم پیچیده . ۲ - (ص . ) پیچیده ، درهم . ۳ - کار آشفته . ج . اضغاث .

لغت نامه دهخدا

ضغث. [ ض ِ / ض َ ] ( ع اِ ) دسته گیاه خشک و تر درآمیخته. ( منتهی الارب ). یک مشت از گیاه خشک و تر بهم آمیخته. ( منتخب اللغات ). دسته گیاه. ( مهذب الاسماء ). دسته ٔسپرغم. ( دهار ). || قبضه شاخ از یک بیخ. ( منتهی الارب ). ج ، اَضغاث. || خواب شوریده.( مهذب الاسماء ) ( دهار ). خواب آشفته. ج ، اضغاث. و اضغاث ، خوابهای شوریده و پریشان که تأویل آن از جهت اختلاطها راست نیاید. ( منتهی الارب ) : پس معنی این ضغث آن مردمان اندرین خواستند که این خواب را معنی نیست و کس را بکار نیاید. ( ترجمه طبری بلعمی ).

ضغث. [ ض َ ] ( ع مص ) درآمیختن سخن و خلط کردن آنرا. ( منتهی الارب ). آمیختن سخن و جز آن. ( منتخب اللغات ). حدیث بهم درآمیختن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || به دست مالیدن کوهان شتر. ( منتخب اللغات ). مالیدن کوهان. ( زوزنی ). برمجیدن کوهان. ( تاج المصادر ). بسودن کوهان. ( منتهی الارب ). || دسته کردن گیاه. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || بانگ کردن سقنقور یا جانوری دیگر که مشابه سوسمار است. || شستن جامه و خوب پاک نکردن آن. ( منتهی الارب ). چرکمُرد کردن جامه.

ضغث . [ ض َ ] (ع مص ) درآمیختن سخن و خلط کردن آنرا. (منتهی الارب ). آمیختن سخن و جز آن . (منتخب اللغات ). حدیث بهم درآمیختن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || به دست مالیدن کوهان شتر. (منتخب اللغات ). مالیدن کوهان . (زوزنی ). برمجیدن کوهان . (تاج المصادر). بسودن کوهان . (منتهی الارب ). || دسته کردن گیاه . (زوزنی ) (تاج المصادر). || بانگ کردن سقنقور یا جانوری دیگر که مشابه سوسمار است . || شستن جامه و خوب پاک نکردن آن . (منتهی الارب ). چرکمُرد کردن جامه .


ضغث . [ ض ِ / ض َ ] (ع اِ) دسته ٔ گیاه خشک و تر درآمیخته . (منتهی الارب ). یک مشت از گیاه خشک و تر بهم آمیخته . (منتخب اللغات ). دسته ٔ گیاه . (مهذب الاسماء). دسته ٔسپرغم . (دهار). || قبضه ٔ شاخ از یک بیخ . (منتهی الارب ). ج ، اَضغاث . || خواب شوریده .(مهذب الاسماء) (دهار). خواب آشفته . ج ، اضغاث . و اضغاث ، خوابهای شوریده و پریشان که تأویل آن از جهت اختلاطها راست نیاید. (منتهی الارب ) : پس معنی این ضغث آن مردمان اندرین خواستند که این خواب را معنی نیست و کس را بکار نیاید. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بسته ای از چوب و مانند آن را ضِغث گویند. عنوان یاد شده در باب یمین و حدود به کار رفته است.
چنان چه مولا سوگند یاد کند که برده اش را صد تازیانه بزند، در صورتی که در زدن مصلحت دینی وجود داشته باشد، بنابر دیدگاه برخی که بر آن ادعای اجماع نیز شده می تواند با یک بسته صد تایی شاخه نازک درخت، یک ضربه به بدن او بزند و همین کفایت می کند. در این که ضربه باید درد آور باشد یا نه، اختلاف است. همچنین اختلاف است که آیا تمامی صد شاخه باید به بدن بخورد یا روی هم قرار گرفتن شاخه ها و فرود آمدن سنگینی همه آن ها باهم بر بدن کفایت می کند؟ بنابر قول نخست، آیا ظن به رسیدن همه شاخه ها به بدن کفایت می کند یا علم به آن لازم است؟ مسئله اختلافی است.
تازیانه زدن بزهکار
بر بزهکار بیماری که حدّ او قتل نیست، تا زمان بهبود یافتن، حد جاری نمی شود و چنان چه مصلحت در تعجیل اجرای حدّ باشد، مانند موردی که بر اثر شدت بیماری امیدی به بهبود او نیست، برای تعطیل نشدن حدود الهی بسته ای از چوب به تعدادی که باید بر بزهکار زده شود، یک باره بر بدن او می زنند و همین کفایت می کند و اصابت همه چوب ها بر بدن لازم نیست؛ بلکه اگر بعضی شاخه ها بر بعضی دیگر فرود آید، به گونه ای که درد آن در بدن حس شود، کفایت می کند و در مواردی که شمار تازیانه زیاد مثلا صد تا است، می شود دو بار؛ هر بار یک بسته پنجاه تایی زد.

جدول کلمات

کار آشفته و درهم

پیشنهاد کاربران

در حقوق جزای عمومی اسلام یعنی
مجازات به دست گرفتن ترکه ای مشتمل بر عدد باشد و یکباره زدن بر زانی ( زناکار مذکر ) و زانیه ( زناکار مونث )

ضغث یعنی چیز بی ارزش یا کم ارزش و جمع آن اضغاث است یعنی چیزهای بی ارزش یا کم ارزش

ضغث ؛ در قانون أجرای مجازات جرایم کیفری ماده به جهت رعایت حال مجرم مستوجب حد به غیر از ( قتل ) پیش بینی شده است ؛ در صورتی که مجرم از تحمل شلاق عاجز باشد به علت بیماری فقط یک ضربه ضغث برای مجرم کفایت می کند ؛

جمع کردن تعدادی شاخه و ترکه یا تعدادی تازیانه و گرفتن آن با دست طوری که شمارش شده باشد یعنی تعداد مجموع تازیانه ها معلوم باشد.
وقتی حضرت ایوب سوگند یاد کرد تا همسرش را با تازیانه تنبیه کند از طریق انجام همین عمل ضغث به آرامی تازیانه ای بنواخت و به سوگند خود وفا نمود.


کلمات دیگر: