معنی: تندرستی
صحاح
فرهنگ اسم ها
معنی: تندرستی
فرهنگ فارسی
صحیح، درست، بی عیب، تندرست
۱ - ( صفت ) تندرست سالم مقابل سقم بیمار مریض . یا صحیح و سالم . تندرست صحیح المزاج . ۲ - درست پاک از عیب مقابل غلط سقیم جمع : اصحاح صحائح صحاح . ۳ - حدیثی است که سند او با روایت عدلی ضابط از مثل او متصل شده باشد و از شذوذ و علت سالم و ناقلان او معدل گشته باشند و نزد امامیه حدیثی است که سلسله سند آن بالصراحه یا بالفحوی به معصوم رسد و جمع روات آن سلسله در هر یک ازطبقات موثق و عادل امامی ( ابن طاوس ) باشند . یا صحیح ادنی . حدیثی است که عادل و امامی بودن روات آن در هر طبقه و یا بعض آن مستند و به ظنون اجتهادیه و استنباطیه باشد . یا صحیح اعلی . حدیثی است که عادل و امامی بودن تمامت روات آن مستند به علم وجدانی خود شخص بود و یا مستند به شهادت عدلین باشد . یا صحیح اوسط . حدیثی است که عادل و امامی بودن روات آن در هر طبقه یا بعض آنها اگر چه در یک طبقه هم باشد به قول یک تن عادل مستند باشد که قول او مفید ظن بود . ۴ - کلمه ایست که مقابل فا و عین و لام آن حرف عله یا همزه یا تضعیف نباشد ( تعریفات جرجانی ) . ۵ - عددی که فاقد کسر باشد مقابل کسر . یا صحیح مربع . مربع قائم الزوایا مربع کامل . ۶ - ضربی است که با سلامت بودن از ازاحیفی که تعلق بضروب دارد چون قصر و حذذ وجب و زلل و مانند آن ( المعجم ) .
و یا صحه سته نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است
فرهنگ معین
(ص ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - کتاب های شش گانة اهل سنت که در برگیرندة احادیث اسلامی است . ۲ - چیزهای صحیح . جِ صحیح .
(صَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) تندرستی . 2 - (ص .) صحیح ، درست .
(ص ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کتاب های شش گانة اهل سنت که در برگیرندة احادیث اسلامی است . 2 - چیزهای صحیح . جِ صحیح .
لغت نامه دهخدا
نفرستد بمن سقیم و صحاح
درد ندهد صحاح بفرستد.
صحاح. [ ص ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صحیح. ( اقرب الموارد ) :
همه خواندند بر تو چیز نماند
یاد ناکرده از صحاح و کسور.
صحاح. [ ص ِ ]( اِخ ) صحاح اللغة. نام کتاب لغتی است تألیف اسماعیل بن حماد جوهری. رجوع به اسماعیل... شود :
در دارالکتب چو بازکند
نسختی از صحاح بفرستد.
صحاح. [ ص ِ ] ( اِخ ) صحاح ستة. نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است و آن شش عبارت است از: الجامع الصحیح تألیف محمدبن اسماعیل بخاری ( متوفی 256 هَ. ق. ) صحیح تألیف ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری ( متوفی 261 )، سنن تألیف ابن ماجة ( متوفی 273 )، جامع تألیف ترمذی ( متوفی 279 ) سنن ابی داود ( متوفی 275 )، و سنن تألیف نسائی ( متوفی 303 ). ( از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا 67- 68 ) : وائمه متقدم تتبع بسیار کرده اند و بعضی [ احادیث نبوی ] را بازگزیده و آن را صحاح میخوانند. ( رشیدی ).
نفرستد بمن سقیم و صحاح
درد ندهد صحاح بفرستد.
خاقانی .
|| درست . (مهذب الاسماء) (دهار).پاک از عیب . (غیاث اللغات ) : فیها ثلثمائةدینار امامیة صحاح . (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 56). || طریق صحاح ؛ راه سخت . (منتهی الارب ). || (اِ) صَحاح الاَدیم ؛ پوست نابریده . (منتهی الارب ). فلان صحیح الادیم ؛ ای غیر مقطوع علیه . (قطر المحیط).
صحاح . [ ص ِ ] (اِخ ) صحاح ستة. نام شش کتاب حدیث اهل سنت و جماعت که فقها و اصحاب حدیث بر آن اعتماد دارند و ارکان اساسی علم حدیث است و آن شش عبارت است از: الجامع الصحیح تألیف محمدبن اسماعیل بخاری (متوفی 256 هَ . ق .) صحیح تألیف ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261)، سنن تألیف ابن ماجة (متوفی 273)، جامع تألیف ترمذی (متوفی 279) سنن ابی داود (متوفی 275)، و سنن تألیف نسائی (متوفی 303). (از تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا 67- 68) : وائمه ٔ متقدم تتبع بسیار کرده اند و بعضی [ احادیث نبوی ] را بازگزیده و آن را صحاح میخوانند. (رشیدی ).
همه خواندند بر تو چیز نماند
یاد ناکرده از صحاح و کسور.
ناصرخسرو.
|| ج ِ صَحاح . (منتهی الارب ).
در دارالکتب چو بازکند
نسختی از صحاح بفرستد.
خاقانی .
فرهنگ عمید
= صحیح
تندرستی.
صحیح#NAME?
دانشنامه اسلامی
...