کلمه جو
صفحه اصلی

ضریبه

عربی به فارسی

ماليات کالا هاي داخلي , ماليات غيرمستقيم , ماليات بستن بر , قطع کردن , ماليات , باج , خراج , تحميل , تقاضاي سنگين , ملا مت , تهمت , سخت گيري , ماليات بستن , ماليات گرفتن از , متهم کردن , فشاراوردن بر


فرهنگ فارسی

رودباریست در حجاز که به ذات عرق ریزد.
۱ - ( اسم ) سرشت خوی . ۲ - عایدی ضرابخانه دخل دارالضرب . ۳ - جزیه گزیت . ۴ - خراج زمین و مانند آن . ۵ - گمرک . ۶ - تیزی شمشیر . ۷ - شمشیر . ۸ - زخمگاه . ۹ - ( صفت ) زده شده به شمشیر کشته شده به شمشیر . ۱٠ - عوارضی که برای تسعیر مالیاتی که در یک جا تعیین اما در جای دیگر پرداخته شده باشد برقرار و معمول بود جمع : ضرایب.
رودباریست به حجاز که بذات عرق ریزد ٠

فرهنگ معین

(ضَ بِ یا بَ ) [ ع . ضریبة ] (اِ. ) ۱ - سرشت ، خوی ۲ - عایدی ضرابخانه ، دخل دارالضرب . ۳ - جزیه ، گزیت . ۴ - خراج زمین و مانند آن . ۵ - گمرک . ۶ - تیزی شمشیر، شمشیر. ۷ - زخمگاه . ۸ - (ص . ) زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر. ۹ - عوارضی که برای تسعیر مالیاتی ک

(ضَ بِ یا بَ) [ ع . ضریبة ] (اِ.) 1 - سرشت ، خوی 2 - عایدی ضرابخانه ، دخل دارالضرب . 3 - جزیه ، گزیت . 4 - خراج زمین و مانند آن . 5 - گمرک . 6 - تیزی شمشیر، شمشیر. 7 - زخمگاه . 8 - (ص .) زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر. 9 - عوارضی که برای تسعیر مالیاتی که در یک جا تعیین اما در جای دیگر پرداخته شده باشد، برقرار و معمول بود.


لغت نامه دهخدا

ضریبة. [ ض َ ب َ ] (اِخ ) رودباری است به حجاز که به ذات عرق ریزد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).


( ضریبة ) ضریبة. [ ض َ ب َ ] ( ع اِ ) سرشت. گویند: کریم الضریبة و لئیم الضریبة. ( منتهی الارب ). خوی. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). طبیعت. ( منتخب اللغات ). || مزد غلام ، گویند: کم ضریبة عبدک ای غلته. || دخل سرای زر. عایدی ضرابخانه. ( منتهی الارب ). جزیة. ( مهذب الاسماء ). || گمرک. || مبلغی که اداء آن را بر بنده ای یا مردی ذمّی و امثال آن دو الزام کنند. || خراج و مانند آن. ( منتهی الارب ). خراج زمین. ( زمخشری ) : مر این سهل بن احمد راغونی را بر اهل سکجکت ضریبه ای بوده است هر سالی دوهزار درم قسمت بر خانها کردندی پس از این ضریبه بازگرفتند دو سه سال. ( تاریخ بخارا ). عمربن الخطاب درهم را کوچک و قفیز ( کیله ) را بزرگ گردانید ( یعنی جریب قرار داد ) محض رفق و مدارا و سهولت امر و احسان در حق رعیت بود تا اینکه خراج وضریبه ای که برای رزق و جیره جیش مقرر است از آن دراهم صغیره مأخوذ دارند. ( رساله اوزان و مقادیر ). || مرد کشته بشمشیر. ( منتهی الارب ). زده شده ٔبشمشیر هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || تیزی شمشیر. ( منتخب اللغات ). جای تیزی شمشیر. ( منتهی الارب ). || زخمگاه. || شمشیر. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || گیسویک ریسمان. ( مهذب الاسماء ). || پاره ای از پنبه و پشم دسته کرده برای رشتن. ( منتخب اللغات ). پلیته دسته کرده از پشم و پاغنده که بریسند. ج ، ضرائب. ( منتهی الارب ). پاره ای از پنبه. ( منتهی الارب ).

ضریبة. [ ض َ ب َ ] ( اِخ ) رودباری است به حجاز که به ذات عرق ریزد. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).

ضریبة. [ ض َ ب َ ] (ع اِ) سرشت . گویند: کریم الضریبة و لئیم الضریبة. (منتهی الارب ). خوی . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). طبیعت . (منتخب اللغات ). || مزد غلام ، گویند: کم ضریبة عبدک ای غلته . || دخل سرای زر. عایدی ضرابخانه . (منتهی الارب ). جزیة. (مهذب الاسماء). || گمرک . || مبلغی که اداء آن را بر بنده ای یا مردی ذمّی و امثال آن دو الزام کنند. || خراج و مانند آن . (منتهی الارب ). خراج زمین . (زمخشری ) : مر این سهل بن احمد راغونی را بر اهل سکجکت ضریبه ای بوده است هر سالی دوهزار درم قسمت بر خانها کردندی پس از این ضریبه بازگرفتند دو سه سال . (تاریخ بخارا). عمربن الخطاب درهم را کوچک و قفیز (کیله ) را بزرگ گردانید (یعنی جریب قرار داد) محض رفق و مدارا و سهولت امر و احسان در حق رعیت بود تا اینکه خراج وضریبه ای که برای رزق و جیره ٔ جیش مقرر است از آن دراهم صغیره مأخوذ دارند. (رساله ٔ اوزان و مقادیر). || مرد کشته بشمشیر. (منتهی الارب ). زده شده ٔبشمشیر هرچه باشد. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || تیزی شمشیر. (منتخب اللغات ). جای تیزی شمشیر. (منتهی الارب ). || زخمگاه . || شمشیر. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || گیسویک ریسمان . (مهذب الاسماء). || پاره ای از پنبه و پشم دسته کرده برای رشتن . (منتخب اللغات ). پلیته ٔ دسته کرده از پشم و پاغنده که بریسند. ج ، ضرائب . (منتهی الارب ). پاره ای از پنبه . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. سرشت، خوی، عادت، طبیعت، سجیه.
۲. خراج، جزیه.
۳. (صفت ) زده شده به شمشیر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضریبه به دو معنای مال معین پرداختی توسط برده به مولا و مالیات می باشد.
ضریبه به معنای اول، مالی معین است که مولا بر برده خویش مقرر می کند که به صورت روزانه یا زمانی معین همچون هر ماه یا هر سال از درآمد کسب خود به مولا بپردازد و افزون بر آن از آنِ خود او باشد. مقدار افزون بر ضریبه را که برده به دست می آورد «فاضل ضریبه» گویند.
کاربرد فقهی
عنوان یاد شده در باب تجارت و نکاح به کار رفته است.
عقد بین مولا و برده
مولا می تواند با برده کاسب و بازرگان خود قرار داد ببندد؛ بدین گونه که برده هر روز یا زمان معینی از درآمد حاصل، مبلغی معین به مولا بدهد و باقی مانده از آنِ خود او باشد. در این صورت، اگر مقدار باقی مانده کفاف نفقه و خرجی برده را ندهد، مولا باید آن را کامل کند.
بیان حکم ضریبه
...

جدول کلمات

سرشت ، خوی


کلمات دیگر: