دلیل اوردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ازعم , جادل
مترادف و متضاد
اقامه کردن، دلیل اوردن، ارائه دادن
دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن
دلیل اوردن، استدلال کردن
فرهنگ فارسی
( دلیل آوردن ) استدلال کردن . ادلائ .
لغت نامه دهخدا
( دلیل آوردن ) دلیل آوردن. [ دَ وَ دَ ] ( مص مرکب ) استدلال کردن. ادلاء. استدلال. برهنة.( منتهی الارب ). برهان آوردن. حجت آوردن :
ندارد کسی با تو ناگفته کار
ولیکن چو گفتی دلیلش بیار.
ندارد کسی با تو ناگفته کار
ولیکن چو گفتی دلیلش بیار.
سعدی.
جدول کلمات
دلیل آوردن
استدلال
استدلال
پیشنهاد کاربران
چرایی آوردن
کلمات دیگر: