کلمه جو
صفحه اصلی

صباحی

فرهنگ فارسی

حاجی سلیمان بیدگلی کاشانی شاعر اواخر قرن دوازدهم و آغاز قرن سیزدهم هجری ( ف. ۱۲۱۸ ه.ق./ ۱۸٠۳ م . ). مولد صباحی بید گلی از اعمال کاشان است .وی مداح آغا محمدخان قاجار و استاد و ممدوح ملک الشعرائ فتحعلی خان صبای کاشانی بود. دیوانش مشتمل بر قصاید ترکیب بند غزلیات مراثی و ربا عیات است.صباحی در مرثیه سرایی مهارت داشت و [ چهارده بند ] او که بتقلید کلیم ساخته مشهور است .
نام تیره ایست از شعبه شیبانی از ایلات عرب در خمسه فارس

لغت نامه دهخدا

صباحی . [ ص ُ ] (اِخ ) عبدالحرب بن زیدبن صفوان بن صباح وی از جانب قوم خود به رسالت نزد پیغمبر شد و آن حضرت او را عبداﷲ نامید. (الانساب سمعانی ص 349 ورق الف ).


صباحی . [ ص ُ ] (اِخ ) محمدبن سلیمان بن محمدصباحی معلم . مکنی به ابوعمرو. او از عیسی بن شعیب قسملی و عاصم بن سلیمان کوفی و از وی قاسم بن نصر محرومی (مخزومی ؟) و هشام بن علی سیرافی روایت کنند. و گفته اند که نام او سلیمان است . (سمعانی ص 349 ورق الف ).


صباحی . [ ص ُ ] (اِخ )وی از اولاد صباح بن لکیزبن اقصی بن عبدقیس و مکنی به حیزه است و از پیغمبر روایت کند و از این قبیله جز وی کسی پیغمبر را درک نکرد. (سمعانی ص 349 ورق الف ).


صباحی . [ ص ُ حی ی ] (ع ص ) دم صباحی ؛ خون سخت سرخ . (منتهی الارب ).


صباحی. [ ] ( اِخ ) رجوع به حارث بن عیسی... شود.

صباحی. [ ص ُ حی ی ] ( ع ص ) دم صباحی ؛ خون سخت سرخ. ( منتهی الارب ).

صباحی. [ ص ُ ] ( اِخ )وی از اولاد صباح بن لکیزبن اقصی بن عبدقیس و مکنی به حیزه است و از پیغمبر روایت کند و از این قبیله جز وی کسی پیغمبر را درک نکرد. ( سمعانی ص 349 ورق الف ).

صباحی. [ ص ُ ] ( اِخ ) عبدالحرب بن زیدبن صفوان بن صباح وی از جانب قوم خود به رسالت نزد پیغمبر شد و آن حضرت او را عبداﷲ نامید. ( الانساب سمعانی ص 349 ورق الف ).

صباحی. [ ص ُ ] ( اِخ ) محمدبن سلیمان بن محمدصباحی معلم. مکنی به ابوعمرو. او از عیسی بن شعیب قسملی و عاصم بن سلیمان کوفی و از وی قاسم بن نصر محرومی ( مخزومی ؟ ) و هشام بن علی سیرافی روایت کنند. و گفته اند که نام او سلیمان است. ( سمعانی ص 349 ورق الف ).

صباحی. [ ص َب ْ با ] ( اِخ ) نام تیره ای است از شعبه شیبانی از ایلات عرب در خمسه فارس. ( جغرافیای سیاسی مسعود کیهان ص 87 ).

صباحی. [ ص َب ْ با ] ( اِخ ) سمعانی گوید: گمان دارم بطنی از سهم اند. رجوع به صباح شود.

صباحی. [ ص َب ْ با ] ( اِخ ) احمدبن حسین بن هارون صباحی مکنی به ابوبکر. وی از قبیله صباح است از بنی سهم. ( الانساب سمعانی ص 349 ورق الف ).

صباحی. [ ص َب ْ با ] ( اِخ ) یزیدبن سعید اسکندرانی مکنی به ابوخالد. ابوسعیدبن یونس گوید: او را به موالی بنی سهم نسبت کرده اند و گوید وی از مالک بن انس و لیث بن سعد و همام بن اسماعیل و عبداﷲبن وهب روایت کند. وی به صفر سال 249 هَ. ق. درگذشت و او آخرین کس در مصر است که از مالک روایت کرد. ( الانساب سمعانی ص 349 ).

صباحی. [ ص َب ْ با ] ( اِخ ) یزیدبن سعید مدینی. وی دو حدیث از مالک بن انس روایت کند. ( الانساب سمعانی ص 349 ورق الف ).

صباحی . [ ] (اِخ ) رجوع به حارث بن عیسی ... شود.


صباحی . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن حسین بن هارون صباحی مکنی به ابوبکر. وی از قبیله ٔ صباح است از بنی سهم . (الانساب سمعانی ص 349 ورق الف ).


صباحی . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) سمعانی گوید: گمان دارم بطنی از سهم اند. رجوع به صباح شود.


صباحی . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) نام تیره ای است از شعبه ٔ شیبانی از ایلات عرب در خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی مسعود کیهان ص 87).


صباحی . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) یزیدبن سعید اسکندرانی مکنی به ابوخالد. ابوسعیدبن یونس گوید: او را به موالی بنی سهم نسبت کرده اند و گوید وی از مالک بن انس و لیث بن سعد و همام بن اسماعیل و عبداﷲبن وهب روایت کند. وی به صفر سال 249 هَ . ق . درگذشت و او آخرین کس در مصر است که از مالک روایت کرد. (الانساب سمعانی ص 349).


صباحی . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) یزیدبن سعید مدینی . وی دو حدیث از مالک بن انس روایت کند. (الانساب سمعانی ص 349 ورق الف ).


دانشنامه عمومی

صباحی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رامهرمز در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان سلطان آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳۱ نفر (۴۷خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

به اینگلیسی چچورنوشته می شود


کلمات دیگر: