تیز رو گردیدن . یا کافی و بسنده شدن
کماشه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( کماشة ) کماشة. [ ک َ ش َ ] ( ع مص ) تیزرو گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || سبک و کافی و بسند شدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). کافی و بسنده شدن. ( ناظم الاطباء ).
کماشة. [ ک َ ش َ ] (ع مص ) تیزرو گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سبک و کافی و بسند شدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کافی و بسنده شدن . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: