کلمه جو
صفحه اصلی

عنصری

فارسی به انگلیسی

[name of a poet]


elemental, iranian poet contemporary of ferdowsi, [name of a poet]

elemental


فرهنگ فارسی

ابوالقاسم حسن بن احمد بلخیشاعری معروف دوره غزنوی ( ف. ۴۳۱ ه.ق . ). مولد او را بلخ نوشته و گفته اند وی پس از مرگ پدر و مادر اموال موروث را برداشت و بتجارت پرداخت . در ضمن سفری گرفتار قاطعان طریق شد و ثروتش بر باد رفت . سپس قصد فراگرفتن علم کرد . وی از علوم اوایل آگاه بود . ورود او بدربار محمود ظاهرا در سالهای نخستین سلطنت آن پادشاه اتفاق افتاد . عنصری نزد سلطان تقرب بسیار یافت و بر همه شاعران عصر مقدم بود و مال و نعمت وافر گرد آورد و در غالب سفرهای جنگی محمود همراه او بود . در دوره مسعود نیز همچنان مقام خود را حفظ کرد . وی شاعری بزرگ منش بود . وقار و متانت او حتی در تغزلها و غزلهایش آشکار است . دیوانش که در دستست اندکی از ۲٠٠٠ بیت تجاوز میکند و مشتمل است بر قصاید و چند غزل و چند رباعی و ابیات پراکنده از مثنویهای او مانند [ شاد بهر و عین الحیاه ] و [ وامق و عذار ] و [ خنگ بت و سرخ بت ] در دستست . عنصری در بیان معانی دقیق و خیالات باریک مهارت دارد و مضامین تازه در اشعار او فراوانست.
( صفت ) منسوب به عنصر .
ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی سر آمد سخنوران پارسی در دربار محمود و مسعود غزنوی مولد او شهر بلخ بود و از آغاز زندگی وی اطلاع روشنی در دست نیست

لغت نامه دهخدا

عنصری . [ ع ُ ص ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی . سرآمد سخنوران پارسی در دربار محمود و مسعود غزنوی . مولد او شهر بلخ بود و از آغاز زندگی وی اطلاع روشنی در دست نیست . چنانکه از اشعار او معلوم میشود اطلاعاتش تنها منحصر به ادب و شعر نبود، بلکه وی مخصوصاً از علوم اوایل که در قرن چهارم هجری در خراسان رایج بود اطلاعات کافی داشته است . عنصری بنابر قول مشهور بوسیله ٔ امیر نصربن ناصرالدین نزد سلطان محمود تقرب یافت . و ظاهراً ورود او به دربار محمود در سالهای نخستین سلطنت آن پادشاه بوده است و بسبب همین قدمت و سابقه و نیز از آنجا که معرف او برادرسلطان بود و همچنین بر اثر تفوق در علم و ادب و شعر، در نزد سلطان تقرب بسیار یافت و در شمار ندمای سلطان درآمد. و بسبب همین تقرب و تقدم بر شعرا، عنصری ثروت بسیار فراهم آورد، چنانکه به مال و نعمت بسیار در میان شاعران بعد از خود مشهور بود. عنصری در غالب سفرهای جنگی محمود با وی همراه بود و برخی از قصایدش در وصف همین سفرهای جنگی است . در دوره ٔ سلطان مسعودنیز عنصری مقام و مرتبه ٔ خود را حفظ کرد و همچنان مقدم الشعرا به حساب می آمد. وی از میان سایر افراد خاندان سبکتکین به امیر نصر برادر سلطان محمود تعلق بسیار داشت . عنصری آن طور که از اشعار او پیداست مردی بلندهمت و بزرگ منش بود. وفات او را بسال 431 هَ .ق . نوشته اند. عنصری را دیوانی است که گویند قریب سه هزار بیت داشت است ، اما آنچه فعلاً در دست است اندکی بیش از دوهزار بیت میباشد. وی غیر از دیوان خود منظومه هایی نیز داشته است به نام : شادبهر و عین الحیاة، وامق وعذرا، خنگ بت و سرخ بت . عنصری شاعری توانا و هنرمندبود و بر اثر احاطه به ادب عربی گاه مضامین خود را از شاعران بزرگ عرب زبان پیش از خود اقتباس کرده است ،لیکن چنان رنگ تازه و هیئت جدید بدان بخشیده است که صورت نخستین در آن دیده نمیشود. برای توضیح بیشتر راجع به شرح حال این شاعر رجوع به تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 559 و مآخذ ذیل شود: لباب الالباب عوفی . تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی . مجمعالفصحاء. چهارمقاله ٔ نظامی عروضی . دیوان عنصری :
گر فرخی بمرد چرا عنصری نمرد
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود.

لبیبی .


تو همی تابی و من بر تو همی خوانم بمهر
هر شبی تا روز دیوان ابوالقاسم حسن
اوستاد اوستادان زمانه عنصری
عنصرش بی عیب و دل بی غش و دینش بی فتن .

منوچهری .


ای حجت زمین خراسان بشعر زهد
جز طبع عنصریت نشایدبخادمی .

ناصرخسرو.


بخوان هر دو دیوان من تا ببینی
یکی گشته با عنصری بحتری را.

ناصرخسرو.


بر طرز عنصری رود و خصم عنصری است
کاندر قصیده هاش زند طعنهای چست .

خاقانی .


کو عنصری که بشنود این شعر آبدار
تا خاک بر دهان مجارا برافکند.

خاقانی .


بر رقعه ٔ نظم دری قایم منم در شاعری
با من بقایم عنصری نرد مجارا ریخته .

خاقانی .


مرا خود چه باشد زبان آوری
چنین گفت شاه سخن عنصری .

سعدی .



عنصری. [ ع ُ ص َ / ص ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنصر. آخشیجی. رجوع به عنصر شود :
هیچ عجب نیست ازیراکه هست
گشتن او عنصری و جوهری.
ناصرخسرو.
- جسم عنصری ؛ جسم بسیط. ( از اقرب الموارد ).

عنصری. [ ع ُ ص ُ ] ( اِخ ) ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی. سرآمد سخنوران پارسی در دربار محمود و مسعود غزنوی. مولد او شهر بلخ بود و از آغاز زندگی وی اطلاع روشنی در دست نیست. چنانکه از اشعار او معلوم میشود اطلاعاتش تنها منحصر به ادب و شعر نبود، بلکه وی مخصوصاً از علوم اوایل که در قرن چهارم هجری در خراسان رایج بود اطلاعات کافی داشته است. عنصری بنابر قول مشهور بوسیله امیر نصربن ناصرالدین نزد سلطان محمود تقرب یافت. و ظاهراً ورود او به دربار محمود در سالهای نخستین سلطنت آن پادشاه بوده است و بسبب همین قدمت و سابقه و نیز از آنجا که معرف او برادرسلطان بود و همچنین بر اثر تفوق در علم و ادب و شعر، در نزد سلطان تقرب بسیار یافت و در شمار ندمای سلطان درآمد. و بسبب همین تقرب و تقدم بر شعرا، عنصری ثروت بسیار فراهم آورد، چنانکه به مال و نعمت بسیار در میان شاعران بعد از خود مشهور بود. عنصری در غالب سفرهای جنگی محمود با وی همراه بود و برخی از قصایدش در وصف همین سفرهای جنگی است. در دوره سلطان مسعودنیز عنصری مقام و مرتبه خود را حفظ کرد و همچنان مقدم الشعرا به حساب می آمد. وی از میان سایر افراد خاندان سبکتکین به امیر نصر برادر سلطان محمود تعلق بسیار داشت. عنصری آن طور که از اشعار او پیداست مردی بلندهمت و بزرگ منش بود. وفات او را بسال 431 هَ.ق. نوشته اند. عنصری را دیوانی است که گویند قریب سه هزار بیت داشت است ، اما آنچه فعلاً در دست است اندکی بیش از دوهزار بیت میباشد. وی غیر از دیوان خود منظومه هایی نیز داشته است به نام : شادبهر و عین الحیاة، وامق وعذرا، خنگ بت و سرخ بت. عنصری شاعری توانا و هنرمندبود و بر اثر احاطه به ادب عربی گاه مضامین خود را از شاعران بزرگ عرب زبان پیش از خود اقتباس کرده است ،لیکن چنان رنگ تازه و هیئت جدید بدان بخشیده است که صورت نخستین در آن دیده نمیشود. برای توضیح بیشتر راجع به شرح حال این شاعر رجوع به تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 559 و مآخذ ذیل شود: لباب الالباب عوفی. تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی. مجمعالفصحاء. چهارمقاله نظامی عروضی. دیوان عنصری :

عنصری . [ ع ُ ص َ / ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عنصر. آخشیجی . رجوع به عنصر شود :
هیچ عجب نیست ازیراکه هست
گشتن او عنصری و جوهری .

ناصرخسرو.


- جسم عنصری ؛ جسم بسیط. (از اقرب الموارد).


کلمات دیگر: