نفطه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نفطة. [ ن َ طَ / ن ِ طَ / ن َ ف ِ طَ ] (ع اِ) آبله ٔ دست . (مهذب الاسماء). آبله . (غیاث اللغات ) (بحر الجواهر) (دهار)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیچک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدری . بثرة. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). آبله و شوخی که در دست ازکار کردن پدید. (ناظم الاطباء). رجوع به نَفط شود.
نفطة. [ ن ُ ف َ طَ ] (ع ص ) سخت خشمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که زود خشمگین گردد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آنکه گونه ٔ وی از خشم سرخ می گردد. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
نفطة. [ ن َ طَ / ن ِ طَ / ن َ ف ِ طَ ] ( ع اِ ) آبله دست. ( مهذب الاسماء ). آبله. ( غیاث اللغات ) ( بحر الجواهر ) ( دهار )( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چیچک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جدری. بثرة. ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). آبله و شوخی که در دست ازکار کردن پدید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَفط شود.
نفطه. [ ن َ طِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه ، در 26هزارگزی شمال غربی کرمانشاه ، در دشت سردسیری واقع است و 148 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه قره سوتأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
نفطه . [ ن َ طِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه ، در 26هزارگزی شمال غربی کرمانشاه ، در دشت سردسیری واقع است و 148 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ قره سوتأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
دانشنامه عمومی
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۱۳ نفر (در ۳۷ خانوار) بوده است.