به شدن از بیماری ٠ یا نفض
نفوض
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نفوض. [ ن َ ] ( ع ص ) بسیاربچه از زن و ناقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).کثیرةالولد. گویند: امراءة نفوض. ( اقرب الموارد ).
نفوض. [ ن ُ ] ( ع مص ) به شدن از بیماری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || نَفض. رجوع به نفض شود.
نفوض. [ ن ُ ] ( ع مص ) به شدن از بیماری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || نَفض. رجوع به نفض شود.
نفوض . [ ن َ ] (ع ص ) بسیاربچه از زن و ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).کثیرةالولد. گویند: امراءة نفوض . (اقرب الموارد).
نفوض . [ ن ُ ] (ع مص ) به شدن از بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نَفض . رجوع به نفض شود.
کلمات دیگر: