کلمه جو
صفحه اصلی

غثیان


مترادف غثیان : استفراغ، تهوع، عق، قی

فارسی به انگلیسی

nausea

عربی به فارسی

دل اشوب , حالت تهوع , حالت استفراغ , انزجار


مترادف و متضاد

استفراغ، تهوع، عق، قی


فرهنگ فارسی

شوریدن دل، بهم خوردن دل، قی کردن
۱ - ( مصدر ) شوریدن دل به هم خوردن دل قی کردن استفراغ کردن . ۲ - ( اسم ) قی شکوفه .

فرهنگ معین

(غَ ثَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) استفراغ کردن . ۲ - (اِ. ) قی .

لغت نامه دهخدا

غثیان. [ غ َ ث َ ] ( ع مص ) شوریدن دل. ( منتهی الارب ). شوریدن دل یعنی تقاضای طبیعت بر قی بی حرکت. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). قی. شکوفه. ( برهان قاطع ذیل منش گردا ). جوشیدن دل. ورگشتن دل. ( مقدمةالادب زمخشری ). منش گردا. ( مهذب الاسماء ) ( برهان قاطع ). منش بگردیدن از چیزی که طبع از آن نافر باشد. ( مصادر زوزنی ). منش بزدن از چیزی که طبع از آن نافر باشد. ( تاج المصادر بیهقی ). بد شدن و مضطرب گشتن نفس که به قی نزدیک شود به جهت خلطی که به فم المعده میریزد. ( اقرب الموارد ). دل بهم خوردگی. دل آشوبی. تهوع. غَثْی. حرکت معده برای دفع آنچه در آن است. رجوع به غَثْی ْ شود.غیر قی است. ضریر انطاکی گوید: غثیان عبارت است ازضعف قسمتهای بالای معده ، و احساس قی ، بی آنکه چیزی بیرون شود. ( تذکره ضریر انطاکی ص 186 ) : هرگاه که سودا ترش باشد و عفوصت ندارد و اندکی باشد غثیان آرد، و هرگاه که بسیار باشد قی و سودا آرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و یقطع الرب المتخذ من الرمانین العطش و القی و الغثیان. ( مفردات ابن البیطار ج 1 ص 144 ).و اگر چیزی به خوردِ او داده باشند به غثیان و قی آن را از معده قذف کند. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 42 ).

فرهنگ عمید

شوریدن دل، به هم خوردن دل، قی کردن.


کلمات دیگر: