مترادف ظلام : بیدادگران، جفاکاران، ستمکاران، ستمگران، ظالمان | تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت
متضاد ظلام : روشنی
darkness
تاريک , تيره , تيره کردن , تاريک کردن
بیدادگران، جفاکاران، ستمکاران، ستمگران، ظالمان
تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت ≠ روشنی
(ظَ) [ ع . ] (ص .) پرستم ، بسیار ستم .
(ظَ لّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تاریکی 2 - تاریکی اول شب .
(ظِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ظلمت ؛ سیاهی ها، تاریکی ها.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
مسعودسعد.
مسعودسعد.
مسعودسعد.
مسعودسعد.
خاقانی .
مولوی .
؟
ظلام . [ ظَل ْ لا ] (ع ص ) ظِلّیم . بسیارستم . ظلوم . ستمکارسخت . ستمکاره . || مطلق ظالم : وان اﷲ لیس بظلام للعبید. (قرآن 182/3). ج ، ظلامون . || (اِ) گیاهی است نرم دارای شاخ تر و تازه و دراز و بدان ظِلام (به تخفیف لام ) نیز گفته میشود.
مولوی .
ظلام . [ ظِ ] (ع اِ) نوعی از گیاه نرم که شاخ تر و دراز دارد. || آسان و اندک از هر چیزی . || (مص ) به چشم بد دیدن در. و منه : نظر الی ّ ظِلاماً؛ أی شزراً. || مظالمه . ستم کردن .
ظلام . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظُلم .
تاریکی؛ تاریکی اول شب.
بسیار ظلمکننده.
ظالم#NAME?