مترادف طاقچه بالا گذاشتن : تکبر ورزیدن، افاده داشتن، افاده کردن، متکبربودن، مغرور شدن
طاقچه بالا گذاشتن
مترادف طاقچه بالا گذاشتن : تکبر ورزیدن، افاده داشتن، افاده کردن، متکبربودن، مغرور شدن
مترادف و متضاد
تکبر ورزیدن، افاده داشتن، افاده کردن، متکبربودن، مغرور شدن
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> طاقچه بالا گذاشتن
فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن
مثال:
- حالا که خرش از پل گذشته، برای ما پشت چشم نازک می کند و طاقچه بالا می گذارد.
- هروقت باباش با اون ماشینش می اومد جلوی مدرسه، اونم پیش بچه ها خودی می گرفت و طاقچه بالا می ذاشت.
توضیح:
همچنین ← «شپش کسی منیژه خانم است»
و ← «کسی به کونش می گوید بو می دهی، دنبال من نیا»
فخر فروختن؛ افاده / تکبر نشان دادن؛ خود را بالاتر از کسی دانستن؛ ناز کردن
مثال:
- حالا که خرش از پل گذشته، برای ما پشت چشم نازک می کند و طاقچه بالا می گذارد.
- هروقت باباش با اون ماشینش می اومد جلوی مدرسه، اونم پیش بچه ها خودی می گرفت و طاقچه بالا می ذاشت.
توضیح:
همچنین ← «شپش کسی منیژه خانم است»
و ← «کسی به کونش می گوید بو می دهی، دنبال من نیا»
پیشنهاد کاربران
Play hard to get
کلمات دیگر: