کلمه جو
صفحه اصلی

ضرب الاجل


مترادف ضرب الاجل : فرجه، فرصت، مهلت

برابر پارسی : باشتاب، بیدرنگ، زود

فارسی به انگلیسی

grace


deadline, grace, moratorium, time limit

مترادف و متضاد

فرجه، فرصت، مهلت


deadline (اسم)
ضرب الاجل

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) مدت نهادن ۲- ( اسم ) پایان مهلت و مدت معین .
مدت نهادن

فرهنگ معین

( ضَ بُ لْ . ا َ جَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) وقت تعیین کردن . ۲ - (اِ. ) در فارسی پا یان مهلت و مدت معین .

لغت نامه دهخدا

ضرب الاجل. [ ض َ بُل ْ اَ ج َ ] ( ع اِ مرکب ) مدّت نهادن.

فرهنگ عمید

تعیین وقت برای ادای دین یا انجام دادن کاری، تعیین وقت محدود.

پیشنهاد کاربران

ضرب الاجل: مشخص کردن مدت زمانی معلوم برای انجام کاری ؛ تعیین وقت

از زبان فصیح عربی است به معنایی تعیین مهلت.

مشخص کرون یک موقع از زمان

۱. وقت تعیین کردن و ۲. در فارسی پایان مهلت و مدت معین .

کوبه پایی

ضرب الاجل: شتابزد

این واژه زشت و بی معنی عربی است و به جان آن از واژه زمان دادن می توان بهره برد:
ایران به اروپا یک هفته زمان داد
زمان داد ( zaman dade ) ایران به اروپا یک روز دیگر تمام میشود


ضرب الاجل :خط قرمز


کلمات دیگر: