مترادف گال : غوزه، ارزن، گاورس، شغال، غلتیدن، غلت، دوری، کناره گیری، هزیمت، جرب، گر، بازی دادن، فریب، فریاد
برابر پارسی : گری
the itch or scabies
gall, Gaul
هزیمت
جرب، گر
بازیدادن، فریب
فریاد
غوزه
ارزن، گاورس
شغال
غلتیدن، غلت
دوری، کنارهگیری
۱. غوزه
۲. ارزن، گاورس
۳. شغال
۴. غلتیدن، غلت
۵. دوری، کنارهگیری
۶. هزیمت
۷. جرب، گر
۸. بازیدادن، فریب
۹. فریاد
(اِ.) 1 - نوعی ارزن ، گاورس . 2 - پشگل گوسفند که به پشم های زیر دنبه چسبیده و خشک شده باشد. 3 - غوزه و غلاف پنبه . 4 - نوعی بیماری پوستی .
(اِ.) آواز بلند، فریاد.
(اِ.) فریب ، بازی (دادن ).
مسعودسعد.
مسعودسعد.
امیرخسرو دهلوی .
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).
(رشیدی ، از برهان قاطع چ معین ).
گال . (اِخ ) فرانسوا ژزف . طبیب آلمانی متولد در تیفنبرون . مبدع مغزشناسی (فرنولژی ). (1758 - 1828 م .).
گال . (اِخ ) (قدیس ) شاگرد قدیس کُلُمبان و مؤسس صومعه ای بنام خود در سویس (551 - 646 م .). ذکران وی در 16 اکتبر است .
گال . (اِخ ) نام قوم بزرگی است که در ازمنه ٔ قدیمه در کشور فرانسه و جهات نزدیک به آن از اروپا می زیستند و بنام دیگر، اینان را «کلت » یا «چلت » نیز میخواندند و بنظر احتمالی ، کلتها، شعبه ای ازاینان بوده اند. رجوع به کلمات ، کلت ، و گالیا شود.
گال . (اِخ ) یکی از مشاهیر حکمای طبیعی است . بنای علم موسوم به «مبحث القحف » را وی گذارد و بسال 1758 م . در قصبه ٔ تیغ نرون از گراندکی باره به دنیا آمده و در سنه ٔ 1828 م . در مونترور واقع در نزدیکی پاریس درگذشته است . وی بسال 1785 م . دیپلم دکتری در وین گرفته ، و در اثنای اشتغال به طبابت در اطراف این علم تازه مطالعات کافی و وافی نمود، افکار و اکتشافات فنی او معرض تعصبات جاهلانه گردید روی خوشی به وی نشان ندادند ناچار ترک وطن کرد و از شهر وین به پاریس منتقل گردید و در اینجا بیش از انتظار مظهر قبول عامه واقع گردید پس بسال 1819 تابعیت فرانسه را پذیرفت و مشغول تحقیق و تدریس علم تازه یعنی مبحث القحف گردید و بر تجارب فنی وقت زیادی صرف میکرد و تألیفاتی بوجود می آورد از جمله چند جلد کتاب دائر بر وظائف عمومی اعصاب مخصوصاً وظائف و احوال تشریحی دماغ نوشت ، و در آن زمان مباحثات عریض و طویلی درباره ٔ این فن جدید به میان آمد بر له و علیه آن قیل و قال زیادبر پا کردند، اما امروز حقیقت و صحت فن نامبرده عاری از شبهه و غیرقابل انکار میباشد. چنانکه جمعی بر اثر گال رفته و تحقیقات فنی را بحد کمال رسانده اند.
گال . (فرانسوی ، اِ) بیماری جَرَب . گَری .
سرگین گوسفند که به پشمهای زیر دنبۀ او آویخته و خشک شده باشد.
گاورس#NAME?
غلاف پنبه؛ غوزۀ پنبه.
شغال#NAME?
فریب؛ خدعه.
جرب#NAME?
۱بیماری برص لک های روی پوست ۲کیسه ی زغال ۳دفعه مرتبه ۴ظرف ...
۱گل و گیاه ۲رتیل
۱کیسه یاگونی بافته شده از الیاف پشمی خصوصا پشم بز ۲نوعی ...