کلمه جو
صفحه اصلی

باتلاق


مترادف باتلاق : باطلاق، گنداب، مرداب، منجلاب

متضاد باتلاق : دریاچه

برابر پارسی : تالاب، مرداب

فارسی به انگلیسی

fen, marsh, mire, morass, muck, quagmire, slough, swamp, wetland

swamp


فارسی به عربی

مستنقع , هور

مترادف و متضاد

marsh (اسم)
مرداب، باتلاق، باطلاق، لجن زار، سیاه اب

swamp (اسم)
مرداب، باتلاق، سیاه اب

morass (اسم)
مرداب، باتلاق، لجن زار

bog (اسم)
باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب

quagmire (اسم)
مرداب، باتلاق

mire (اسم)
گرفتاری، باتلاق، باطلاق، کثافت، لجن، گل وشل

slough (اسم)
نهر، باتلاق، لجن زار، انحطاط، پوست، لجن، پوسته خارجی، پوست ریخته شده مار، پوسته پوسته شدگی، پوست مار، پوست دله زخم

quag (اسم)
باتلاق

slop (اسم)
تفاله، باتلاق، لجن، ادم بی بندوبار، پساب اشپزخانه و امثال ان، غذای رقیق و بی مزه، مشروب رقیق و بی مزه، شلوار گشاد، ادم کثیف، اشغال خوری، هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان و امثال ان

swampland (اسم)
مرداب، باتلاق

باطلاق، گنداب، مرداب، منجلاب ≠ دریاچه


فرهنگ فارسی

آبگند، لجن زار، مرداب ، زمین پرگل ولای
زمینی است که آب بسیار آنرا گلناک کرده است

1. قطعه زمینی که دارای خاک اسیدی یا قلیایی ضعیف و پوشیده از آب کم‌عمق و گیاهان کوتاه و چوبی است 2. تالابی غالباً پوشیده از درختان و درختچه‌ها که به‌طور متناوب غرقاب می‌شود


فرهنگ معین

[ فر. ] ( اِ. ) = باطلاق : پهنة زمینی که به علت نداشتن راه زه کشی ، رطوبت در آن اشباع شده ، به حالت سست و اسفنجی در آمده ، گاه تمام یا بخشی از آن را آب فراگرفته ، یا گیاهانی بر آن روییده است .

لغت نامه دهخدا

باتلاق. ( ترکی ، اِ ) کلمه ترکیست ، بمعنی زمینی که آب بسیار همیشه آنرا گلناک دارد بدان حد که پای یا تن آدمی و ستور در آن فروشود. لجن زار. مرداب. زمین پر گل و لای که عبور کاروان از آن مشکل بود. ( ناظم الاطباء ). رجوع به باطلاق شود.

فرهنگ عمید

زمین پرگل ولای که عبور از آن دشوار است، آبگند، لجن زار، مرداب.

دانشنامه عمومی

باتلاق پهنه ای از زمین پست است که از رطوبت اشباع شده و معمولاً رستنی هایی بر آن روئیده باشد و بر خلاف مانداب پوشیده از آب نیست
باتلاق در گروه تالاب ها قرار دارد
و بر خلاف خلاش رستنی های آن در حال پوسیدن نیستند، گرچه واژه های باتلاق و مانداب و خلاش به طور مترادف هم استفاده شده اند.
جعفری، عباس، فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (اصطلاحات جغرافیایی)، تهران: انتشارات گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۷۲ خورشیدی.

دانشنامه آزاد فارسی

باتْلاق (bog)
نوعی ناحیۀ مردابی، با سرعت تجزیه و پوسیدگی کم. بقایای مواد گیاهی خشکیده و پوسیده در آن به صورت زغال سنگ نارسانباشته می شوند. باتلاق ها در جاهایی با دمای پایین، اسیدیتۀ بالا، مواد مغذّی کم، آب راکد، و اکسیژن کم ایجاد می شوند. گیاهان معمول باتلاقی عبارت اند از خزۀ مردابی(اسفگنوم)، علف حصیر، و علف های پنبهای. گیاهانِ حشره خوارمانند سان دیوها و بلادرورتها (بادگیاه ها) نیز در باتلاق ها فراوان اند. شکار حشرات جبران کنندۀ کمبود مواد مغذّی است. در ایرلند و اسکاتلند، باتلاق های بزرگی وجود دارد و در آن ها خلنگزار، علف های پنبه، و بیش از ۳۰ گونه خزۀ مردابی (اسفگنوم) یافت می شود که سیمای عمومی باتلاق را شکل می دهند. اکوسیستمتوندرای قطب شمال، در قسمت جنوبی، به صورت باتلاق هایی با پوشش رسوبی موج دار است که طی هزاران سال توسعه پیدا کرده اند. بنابه آمارهای دولتی، در نوامبر ۱۹۹۴، باتلاق های زغال های نارسِ اسکاتلند، حاوی سه چهارمِ کربنِ محبوس در مواد آلیِ انگلستان اند. باتلاق های زغال نارس در مکان هایی تشکیل می شوند که سطح زمین همه یا بیشتر سال غرقابه باشد. مقادیر کم اکسیژن در خاک امکان رشد فراوان خزه ها، خصوصاً خزۀ مردابی اسفگنوم، را فراهم می کند. این مواد تبدیل به لایه ای از گیاهان در حال تجزیه، و رفته رفته تبدیل به زغال سنگ نارس می شوند. باتلاق برخلاف مانداب پوشیده از آب نیست.

فرهنگستان زبان و ادب

{swamp} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] 1. قطعه زمینی که دارای خاک اسیدی یا قلیایی ضعیف و پوشیده از آب کم عمق و گیاهان کوتاه و چوبی است 2. تالابی غالباً پوشیده از درختان و درختچه ها که به طور متناوب غرقاب می شود

واژه نامه بختیاریکا

او زق؛ اَوِژدُو؛ اَو گَه؛ زُق؛ هَور؛ اَوِژدُو

پیشنهاد کاربران

مانداب

لشاب

مرداب

خلاب

بنام خدا
با سلام ، باتلاق بر گرفته از مصدر باتماخ یا باتماق زبان ترکی که به معنی فرو رفتن هست، اسم مکان بوده که به معنی فر رفتن در گل و لای و غیره میباشد.
با تشکر


باتلاق گاو خانی

هو
با سلام، با عرض پوزش ، منظور حقیر ریشه و اتیمولوژی کلمه باتلاق بود ، اگر قرار باشد از نظر ژیو لوژی برای باتلاق توضیح بنویسیم یک زمین شناس که در این زمینه نگاشته های وی صایب هست تمامی نوشته های دیگران را تحت الشعاع قرار میداد. نه اینکه هر کسی برای باتلاق با اطلاعات ناقص خود یک تعریف ارایه کند بنده چون تخصصی در زمین شناسی ندارم مجاز نیستم در این علم چون چهار کلمه اطلاع دارم مطللب ارایه نمایم ، کسی که در مورد مذکور که نیاز به دانستن و تسلط بر زبان ترکی هست اطلاعی ندارد پس نوشته های وی هر چند درست باشد با نوشته ها و علم یک کارشناس آکادمیک زمین شناسی فرق خواهد داشت، منظور حقیر در خصوص کلمه باتلاق ریشه ان بود که صد در صد ترکی بوده و از مصدر باتماق یعنی فرو رفتن در محلی است. به عبارتی کسی مانند دکتر آریانپور که به دو زبان فارسی و انگلیسی تسلط دارد میتواند در خصوص یک لغت انگلیسی یا فارسی نظر دهد ، حقیر نیز چون در دو زبان ملی و مادری خود یعنی ترکی تسلط دارم کلمه مذکور را از جهت ریشه شناسی مطرح کرده ام و فردی که در این دو زبان تسلط دارد بایستی نظر بنویسد والا هدف در خصوص تعریف و شرح کلمه باتلاق نیست و من نیز کلمه ای در این جهت ننوشته ام و متاسفانه برخی افراد ( دورازحضور تمامی کاربران عزیز که منظورم با شما عزیزان نیست ) نمیدانم منظور حقیر را متوجه نشده اند در اکثر موارد بیراهه میروند که انشاالله مغرضانه نیست ، طبیعی هست من در خصوص دو زبان فارسی و ژاپنی نمیتوانم نظر بدهم که فلان لغت ریشه فارسی دارد یا مثلا ژاپنی، و این مورد را به تمامی السنه میشود تعمیم داد بله اگر فردی با زبان ترکی از بابت نوشتن ، خواندن و صحبت کردن تسلط داشته باشد و زبان ملی وی نیز فارسی باشد متوجه منظور حقیر کم سواد خواهد شد، در یونان باستان در محلی که هندسه تدریس میشد تابلویی در ورودی محل نصب شده و این جمله را نگاشته بودند ، هر فردی هندسه نمیداند وارد نشود. و این جمله در تمامی علوم نیز صادق هست ، کسی که زبان ترکی نمیداند البته در تمامی ابعاد ان طبیعی هست در ریشه شناسی کلمه خواهد ماند، خیلی ها ترکی یا فارسی بلدند مکالمه کنند ولی در خواندن و نوشتن و گرامر ان باز خواهند ماند. و من که دیکشنری ابادیس را محیطی علمی و دانشگاهی میدانم انتظار دارم هر فرد در زمینه تخصصی خودنظر دهد. و غرض ورزی در محیط علمی یا لجاجت ( منظورم با فردی هست که خودش نیز می داند ) این محیط زیبای علمی دیکشنری را محل جنگ و جدال با زبان بی زبانی نکند و فقط بحث روی مطالب علمی ، لغوی باشد انهم هر کس در زمینه دانش خودش که در ان تسلط داشته باشد. حقیر هر چند که سوار هواپیما شدم و چند اصطلاح را در خصوص ان میدانم این دلیل نمشود که ادعای خلبانی کنم همانطور که بنده در بخش سی سی یو بیمارستان کار کرده و با یک نگاه نوار قلب بیمار را تفسیر میکنم یک خلبان به عنوان مثال اگر به نوار قلب نظری بیندازد شاید انرا سرو ته در دست بگیرد طبیعی هست چون تخصصی در این زمینه ندارد.
با تشکر. امید وارم با نوشته های خود موجب رنجش خاطر کسی نشوم چون طبق فرمایش
حضرت علی ( ع ) حرف حق تلخ هست. فرد باید انتقاد پذیر باشد و خود بنده نیز کاملا منعطف و انتقاد پذیر هستم به شرطی که انتقاد سازنده باشد. والسلام.

باتلاقق=پاتلاق است
یعنی زیر پایت لق و خطرناک است این واژه اصلا معنی های بالا را در اصل وریشه خود ندارد و همان پات لق است که پ از ورود عرب مبدل به ب شد و شد باتلاق

باتلاق که در زبان ترکی پاتلاق هم تلفظ می شود از مصدر باتماق گرفته شده به معنی فرو رفتن در گل ، لاق در زبان آذری پسوند مکان است هم معنی زار در فارسی . این پسوند در واژه دوزلاق به معنی نمک زار . یا کلماتی مثل ییلاق ، قشلاق ، اوتراق ( محل سکونت ) دیده می شود . باتلاق جایی که انسان یا حیوان احتمال دارد به محض وارد شدن در آن فرو می رود و یا احتمال فرو رفتنش زیاد هست .

Marsh
Bog
Swamp

لجن زار

باتلاق/باطلاق:
این کلمه ترکی است ( در اصل: باتّاق به معنی لجنزار ) و در فارسی گاهی آن را به صورت باطلاق می نویسند، اما زبان ترکی مخرج "ط " ندارد و املای درست تر آن باتلاق است معادل فارسی این کلمه مرداب است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۴. )


کلمات دیگر: