مترادف طاری : آینده، عارض، عارضی ، گزنده، گذرا، غیرمقیم ، روان، جاری، مسافر
متضاد طاری : ذاتی، متوطن
۱. آینده
۲. عارض، عارضی ≠ ذاتی
۳. گزنده، گذرا، غیرمقیم ≠ متوطن
۴. روان، جاری،
۵. مسافر
طاری ٔ. [ رِءْ ] (ع ص ) آینده . || ناگاه درآینده . (منتهی الارب ). ظاهر شونده بر کسی ناگاه . فرودآینده از جائی . (غیاث اللغات ). ج ، طُرّاء و طُرَاء . (منتهی الارب ). || ناگاه روی داده . عارض و ظاهر شونده : و این آوازه در اطراف گیتی طاری و به اکناف جهان ساری گشت . (جهانگشای جوینی ).
طاری . [ ] (ع اِ) درختی است هندی که چون او را زخم کنند آب بسیار از آن تراوش میکند. و از آن خمر و سرکه میسازند و مشهور بشراب طاری است و در افعال و خواص قریب است بشراب مویزی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اطواق است و آن خمری است که از آب درختی که به هندی طاری نامند بعمل می آورند و آن را هری گویند و درخت آن به افراط در عظیم آباد و بنگاله هست و در بعضی جاها کمتر است . (فهرست مخزن الادویه ).