سخت محکم آنکه سنگ خارا بشکند
خاراشکن
لغت نامه دهخدا
خاراشکن. [ ش َ / ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) سخت محکم. آنکه سنگ خارا بشکند. قوی. بسیار سخت :
یکی اسب باید مرا گام زن
سم او ز پولاد خاراشکن.
نعل او پروین نشان و سم او خاراشکن.
خاراشکن رهوار من شبدیزخال ورخش عم.
یکی اسب باید مرا گام زن
سم او ز پولاد خاراشکن.
فردوسی.
حبذا اسبی محجّل مرکبی تازی نژادنعل او پروین نشان و سم او خاراشکن.
منوچهری.
همواره پشت و یار من پوئیده بر هنجار من خاراشکن رهوار من شبدیزخال ورخش عم.
لامعی.
|| نام نسیجی است. قسمی جامه.فرهنگ عمید
= خاراشکاف: یکی اسب باید مرا گام زن / سُم او ز پولاد خاراشکن (فردوسی: ۲/۱۲۷ حاشیه ).
فرهنگستان زبان و ادب
{Saxifraga} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از خاراشکنیانِ چندساله با حدود 440 گونه
کلمات دیگر: