کلمه جو
صفحه اصلی

وارونه


مترادف وارونه : باژگونه، باژگونه، برعکس، دمر، سرازیر، سروته، ضد، عکس، وارو، وارون

فارسی به انگلیسی

backward, contrariwise, converse, over, inverse, topsy-turvy, reverse, un-, upset, upside down, [adj.] inverted, turned upside down or inside, out, [fig.]contrary, queer, [adv.] upside down, inside out

inverted, turned upside down or inside, out, [fig.]contrary, queer, [adv.] upside down, inside out


backward, contrariwise, converse, over, inverse, topsy-turvy, reverse, un-, upset, upside down


فارسی به عربی

خلفیا , عکس , معکوس , نقیض

مترادف و متضاد

backset (اسم)
بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود

reverse (صفت)
وارونه، معکوس، معکوس کننده

inverse (صفت)
وارونه، برعکس، مقابل، معکوس، برگشته

topsy-turvy (صفت)
وارونه، واژگون، درهم و برهم

upside-down (صفت)
وارونه، سراشیب، واژگون، سرازیر

head over heels (صفت)
وارونه

resupinate (صفت)
وارونه

opposite (صفت)
ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبرو

converse (صفت)
مخالف، وارونه، واژگون

backwards (قید)
به عقب، وارونه، به پشت، از پشت

backward (قید)
وارونه، به پشت، از پشت

upside down (قید)
وارونه

باژگونه، باژگونه، برعکس، دمر، سرازیر، سروته، ضد، عکس، وارو، وارون


فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - باژگونه واژگون سرنگون . ۲ - برعکس مخالف : (( که او را زمانه بران گونه بود همه تنبل دیو وارونه بود.. ) ) ۳ - نا مبارک نحس شوم : ( چرا زادم چو او بی بخت فرزند . چرا کردم چنین وارونه پیوند. ) ) ( ویس ورامین )
وارونی وارونا

فرهنگ معین

(ن ) (ص . ) ۱ - واژگونه ، سرنگون . ۲ - برعکس ، ضد.

لغت نامه دهخدا

وارونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ) برگشته. باژگونه. معکوس. مقلوب. ( برهان ) ( آنندراج ). وارون. واژگون. ( ناظم الاطباء ). باژگون. منکوس. منکوساً. واشگونه. باشگونه.واژونه. واژگونه. و رجوع به وارون شود :
که او را زمانه برآنگونه بود
همه تنبل دیو وارونه بود.
فردوسی.
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دو تا اندر آورد بالای شاه.
فردوسی.
|| بدبخت. شوم. نامبارک. ( برهان ) ( آنندراج ) :
چرا زادم چو او بی بخت فرزند
چرا کردم چنین وارونه پیوند.
( ویس و رامین ).
بزرگ امید را گفت ای خردمند
دلم بگرفت از این وارونه فرزند.
نظامی ( خسرو و شیرین ص 412 ).
|| ( اِ ) نمودار چیزی را گویند خواه نیک خواه بد. ( اوبهی ).

وارونه. [ ن َ] ( اِخ ) وارونی. وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریا است و آسمان صاف محیط بر عالم به معنی وسیع این واژه میباشد. اسم آسمان در زبان سانسکریت ، ودر ریگ ودا ( قدیمترین کتب سانسکریت ) ابتدا دیااوه بوده که بعدها به وارون یا وارونه تبدیل شده. دیااوه تاکنون نیز به شکل دیااس به معنی آسمان مرئی است و وارونه و معکوساً به اورانس تبدیل شده ، که در زبان یونانی به معنی آسمان است. این نامها ما را به دوره بدوی نژاد آریا و زمانی که اسلاف مللی که بعدها اروپا را مسکن خود قرار دادند و در شرف قیام برای مهاجرت از میهن اصلی خود بودند، سیر میدهند هندوان و ایرانیان مسلماً به خدایان متعدد اعتقاد داشتند، ولی ظاهراً برای آسمان تفوق مقامی قائل بودند از این رو به واژه دیااوه و وارونه اغلب کلمه آسوره یعنی بزرگ و ولینعمت را می افزودند و گاهی برای وارونه محسوب میگردید. آتش در موقع تظاهر به شکل برق پسر او، و قسمت مرئی آسمان ستاره دار، جامه سلطنتی وی بشمار میرفت. وارونه تنها مظهر قوای مادی طبیعت نیست بلکه از نظر قوای معنوی نیز دارای صفات اخلاقی عالی است ، او برقرارکننده آسمان و زمین است ، او ایجادکننده و حافظ نظم و سعادت دنیاست و انحراف از این قوانین گناه و نخستین مرحله هر نوع کژی و کاستی است بهمین جهت از گناهها به درگاه وارونه توبه کرده عفو می طلبیدند، زیرا که وارونه همانطور که رحیم است جبار نیز هست و از همه گناهان بزرگترین تقصیر در نظر او دروغ است. آسمان در همه ادوار تاریخی در نزد ایرانی مانند دیگر اقوام مظهر «عظمت » بوده است. نام وارونه در اغلب خطاب ها با نام رب النوع دیگری به نام میتره همراه است و میتره لغةً به معنی دوست بوده و مظهر روشنائی روز است. میتره ( سانسکریت ) یا میثره ( اوستا ) که بمنزله اپولون ایران است با خدای آسمان رابطه نزدیکی دارد به حدی که آندو در حکم یک جفت غیرقابل تجزیه و تفکیک میباشند. وارونه ، میتره ، میتره ، وارونه ، مانند هم هستند. هیچیک بر دیگری تقدم ندارد. این هر دو دارای یک فکر میباشند و متفقاً نظام عالم و قانون راستی را حفظ میکنند و با هم ناظر کارها و دلهای نوع بشر بوده همه چیز را می بینند و همه چیز را میدانند، شدت پیوند این دو به حدی است که حتی در موقع حرکت سوار یک گردونه دوچرخه میشوند. آفتاب را اغلب چشم وارونه میتره یا وارونه مینامند. ( از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 26 و 27 و 28 ). و رجوع به وارون ، وارونا و مزدیسنا ص 46، 153، 154 شود.

وارونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) برگشته . باژگونه . معکوس . مقلوب . (برهان ) (آنندراج ). وارون . واژگون . (ناظم الاطباء). باژگون . منکوس . منکوساً. واشگونه . باشگونه .واژونه . واژگونه . و رجوع به وارون شود :
که او را زمانه برآنگونه بود
همه تنبل دیو وارونه بود.

فردوسی .


بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دو تا اندر آورد بالای شاه .

فردوسی .


|| بدبخت . شوم . نامبارک . (برهان ) (آنندراج ) :
چرا زادم چو او بی بخت فرزند
چرا کردم چنین وارونه پیوند.

(ویس و رامین ).


بزرگ امید را گفت ای خردمند
دلم بگرفت از این وارونه فرزند.

نظامی (خسرو و شیرین ص 412).


|| (اِ) نمودار چیزی را گویند خواه نیک خواه بد. (اوبهی ).

وارونه . [ ن َ] (اِخ ) وارونی . وارونا. کهن ترین و عالیمقام ترین خدای نژاد آریا است و آسمان صاف محیط بر عالم به معنی وسیع این واژه میباشد. اسم آسمان در زبان سانسکریت ، ودر ریگ ودا (قدیمترین کتب سانسکریت ) ابتدا دیااوه بوده که بعدها به وارون یا وارونه تبدیل شده . دیااوه تاکنون نیز به شکل دیااس به معنی آسمان مرئی است و وارونه و معکوساً به اورانس تبدیل شده ، که در زبان یونانی به معنی آسمان است . این نامها ما را به دوره بدوی نژاد آریا و زمانی که اسلاف مللی که بعدها اروپا را مسکن خود قرار دادند و در شرف قیام برای مهاجرت از میهن اصلی خود بودند، سیر میدهند هندوان و ایرانیان مسلماً به خدایان متعدد اعتقاد داشتند، ولی ظاهراً برای آسمان تفوق مقامی قائل بودند از این رو به واژه دیااوه و وارونه اغلب کلمه آسوره یعنی بزرگ و ولینعمت را می افزودند و گاهی برای وارونه محسوب میگردید. آتش در موقع تظاهر به شکل برق پسر او، و قسمت مرئی آسمان ستاره دار، جامه ٔ سلطنتی وی بشمار میرفت . وارونه تنها مظهر قوای مادی طبیعت نیست بلکه از نظر قوای معنوی نیز دارای صفات اخلاقی عالی است ، او برقرارکننده آسمان و زمین است ، او ایجادکننده و حافظ نظم و سعادت دنیاست و انحراف از این قوانین گناه و نخستین مرحله هر نوع کژی و کاستی است بهمین جهت از گناهها به درگاه وارونه توبه کرده عفو می طلبیدند، زیرا که وارونه همانطور که رحیم است جبار نیز هست و از همه ٔ گناهان بزرگترین تقصیر در نظر او دروغ است . آسمان در همه ٔ ادوار تاریخی در نزد ایرانی مانند دیگر اقوام مظهر «عظمت » بوده است . نام وارونه در اغلب خطاب ها با نام رب النوع دیگری به نام میتره همراه است و میتره لغةً به معنی دوست بوده و مظهر روشنائی روز است . میتره (سانسکریت ) یا میثره (اوستا) که بمنزله ٔ اپولون ایران است با خدای آسمان رابطه ٔ نزدیکی دارد به حدی که آندو در حکم یک جفت غیرقابل تجزیه و تفکیک میباشند. وارونه ، میتره ، میتره ، وارونه ، مانند هم هستند. هیچیک بر دیگری تقدم ندارد. این هر دو دارای یک فکر میباشند و متفقاً نظام عالم و قانون راستی را حفظ میکنند و با هم ناظر کارها و دلهای نوع بشر بوده همه چیز را می بینند و همه چیز را میدانند، شدت پیوند این دو به حدی است که حتی در موقع حرکت سوار یک گردونه ٔ دوچرخه میشوند. آفتاب را اغلب چشم وارونه میتره یا وارونه مینامند. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 26 و 27 و 28). و رجوع به وارون ، وارونا و مزدیسنا ص 46، 153، 154 شود.


دانشنامه عمومی

وارونه (ابهام زدایی). وارونه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
وارونه (فیلم)
وارونه (فیلم ۱۹۹۹)
وارونه (فیلم). وارونه (به انگلیسی: Upside Down)محصول سال ۲۰۱۲، فیلمی رمانتیک - فانتزی محصول مشترک دو کشور فرانسه و کانادا می باشد که نویسندگی و کارگردانی آن را جان دیه گو سولانس بر عهده داشته است.

واژه نامه بختیاریکا

پشت و پیش؛ چلپیت؛ چِپ چواسه؛ چَپِ ری؛ چلپیت؛ سَر گُمبَل؛ گُمبَل

پیشنهاد کاربران

معکوس

چپه

در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر کلمات وارونه و برعکس از کلمه ی پسکی /pasaki/ نیز استفاده می شود اما واژه پس وارون /Pas varun/ به معناهای بالا ، تنها برای پوشیدن لباس استفاده شود و به معنی پشت و رو کردن یا پشت و رو پوشیدن است.


نگون، معکوس، وارون، عکس، نگونسار

چپه، نگون، وارون، معکوس

وارونه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " وارونه" می نویسد : ( ( وارونه یا ”وارون ”ریختی است از اپارون apārōn یا ابارون abārōn در پهلوی به معنی ستیزنده و گناهکار و دُرْوند که ویژگی دیوان و جانداران زیانکار و اهریمنی است. وارونه ی آن در پهلوی و دری کهن فرارون است، به معنی والا و درستکار که ویژگی مزدا آفریدگان است. ) )
( ( بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 243. )


باژگونه، باژگونه، برعکس، دمر، سرازیر، سروته، ضد، عکس، وارو، چپه، نگون، وارون، معکوس


کلمات دیگر: