کلمه جو
صفحه اصلی

واپس


مترادف واپس : استرداد، اعاده، بازپس، رد، عودت، معاودت، بعداز، دنبال

فارسی به انگلیسی

back, again, behind, late, rear

back, again


behind, hind, late, rear


مترادف و متضاد

استرداد، اعاده، بازپس، رد، عودت، معاودت


بعداز، دنبال


۱. استرداد، اعاده، بازپس، رد، عودت، معاودت
۲. بعداز، دنبال


فرهنگ فارسی

بازپس، عقب، دنبال
دنبال بعد از: ((و آن را که در نفر اول آید عند الضروره قبل الزوال روا بود اگر تواپس زوال افتد بر توقف میباشد . ) )
باز پس . یا عقب و پشت سر

فرهنگ معین

(پَ ) (ق . ) عقب ، دنبال .

لغت نامه دهخدا

واپس. [ پ َ ] ( ق مرکب ) بازپس. و با لفظ افکندن به معنی در پس انداختن چیزی را. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). || عقب و پشت سر. || بعد از آن و پس از آن و از آن پس. || باز و دوباره. || در عوض. || ( ص مرکب ) دل واپس ؛ نگران و منتظر و چشم براه. || ( اِ ) آزار و جفا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وا شود. || ( حرف اضافه ) عقب. پشت سر.

فرهنگ عمید

بازپس، عقب، دنبال.
* واپس آمدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] بازپس آمدن، باز آمدن.
* واپس رفتن: (مصدر لازم ) پس رفتن، عقب رفتن.

بازپس؛ عقب؛ دنبال.
⟨ واپس‌ آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] بازپس ‌آمدن؛ باز آمدن.
⟨ واپس رفتن: (مصدر لازم) پس رفتن؛ عقب رفتن.


واژه نامه بختیاریکا

گذشته

جدول کلمات

عقب


کلمات دیگر: