کلمه جو
صفحه اصلی

هتک


مترادف هتک : پرده دری، رسواسازی، مفتضح سازی، افتضاح، رسوایی، بی عفتی، بی ناموسی، استخفاف، بی احترامی، بی حرمتی | پرده دری، رسواسازی، مفتضح سازی، افتضاح، رسوایی، بی عفتی، بی ناموسی، استخفاف، بی احترامی، بی حرمتی

برابر پارسی : دشنام، ناسزا

فارسی به انگلیسی

tearing, aspersion, [o.s. rare.] tearing

[o.s. rare.] tearing


مترادف و متضاد

استخفاف، بی‌احترامی، بی‌حرمتی


۱. پردهدری
۲. رسواسازی، مفتضحسازی
۳. افتضاح، رسوایی
۴. بیعفتی، بیناموسی،
۵. استخفاف، بیاحترامی، بیحرمتی


پرده‌دری


رسواسازی، مفتضح‌سازی


افتضاح، رسوایی


بی‌عفتی، بی‌ناموسی


فرهنگ فارسی

پرده دریدن، پاره کردن پرده، کشیدن وکندن پرده از، جای خودش، مفتضح ساختن ورسواکردن کسی
(اسم ) سوت صفیر.
کفج نباتی است

فرهنگ معین

(هُ تَ) (اِ.) (عا.) سوت ، صفیر.


(هَ ) [ ع . ] (اِمص . ) پرده دری ، رسوایی .
(هَ تَ ) (اِ ) (عا. ) کون ، مقعد. ، ~ کسی پاره شدن (کن . ) کونش پاره و دریده شدن . دچار کارهای طاقت فرسا شدن وی . ، ~کسی را پاره کردن (کن . ) الف - کون را دریدن . ب - از وی کارهای طاقت فرسا کشیدن .
(هُ تَ ) (اِ. ) (عا. ) سوت ، صفیر.

(هَ) [ ع . ] (اِمص .) پرده دری ، رسوایی .


(هَ تَ) (اِ) (عا.) کون ، مقعد. ؛ ~ کسی پاره شدن (کن .) کونش پاره و دریده شدن . دچار کارهای طاقت فرسا شدن وی . ؛ ~کسی را پاره کردن (کن .) الف - کون را دریدن . ب - از وی کارهای طاقت فرسا کشیدن .


لغت نامه دهخدا

هتک . [ هََ ] (ع اِ) کفج نباتی است . (مهذب الاسماء).


هتک . [ هََ ت َ ] (اِ) کلمه ٔ عامیانه ای است که در اینگونه ترکیب ها: هتک کسی را پاره کردن یا هتکش پاره شد، و از این قبیل به کار میرود و مراد کون است و معمولاً در موارد کار طاقت فرسا که از کسی کشیده شود استعمال میگردد.


هتک . [ هََ ت ِ ] (ع اِ) حقارت و خفت . || سوء ادب . (ناظم الاطباء) .


هتک . [ هََ ت ِ ] (ع ص ) ثوب هتک ؛ جامه ٔ پاره پاره و چاک خورده . (اقرب الموارد).


هتک. [ هََ ] ( ع اِمص ) پرده دری. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ). || ربودگی ناموس. ( ناظم الاطباء ). بی عصمتی. || رسوایی و بی آبرویی. || افتضاح و بدنامی. || فاش شدگی عیب. ( ناظم الاطباء ).

هتک. [ هََ ] ( ع مص ) دریدن پرده و مانند آن را: هتک الستر هتکا؛ پاره کرد آن پرده را. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ).پرده دریدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || کشیدن و از جای کندن پرده و مانند آن. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || شکافتن جزوی از پرده و امثال آن به جهت آشکار ساختن ماورای آن. انکشاف. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ). || به درازا بریدن جامه. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ): هتکت الثوب ؛ شکافتم آن جامه را به درازا. ( ناظم الاطباء ). || مجازاً رسوا کردن. مفتضح ساختن. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( معجم متن اللغة ): هتک اﷲ سترالفاجر؛ مفتضح کرد خدا آن فاجر را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || هتک عرش ؛ خوار و ذلیل گردیدن. بی عزت و حرمت شدن : هتک عرش فلان ؛ خوار و ذلیل گردید فلان. ( ناظم الاطباء ). هُتِک َ عرشه ؛ حرمت و عزتش از بین رفت. ( معجم متن اللغة ). || ( اصطلاح پزشکی ) تفرق اتصال که اندرعضله افتد بر کناره عضله. ( ذخیره خوارزمشاهی ). تفرق اتصال یکون فی طرف العضلة. ( بحرالجواهر ). جدایی پیوستگیهایی که بین اطراف عضلات است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

هتک. [ هََ ت ِ ] ( ع اِ ) حقارت و خفت. || سوء ادب. ( ناظم الاطباء ) .

هتک. [ هََ ت ِ ] ( ع ص ) ثوب هتک ؛ جامه پاره پاره و چاک خورده. ( اقرب الموارد ).

هتک. [ هَِ ت َ ] ( ع اِ ) پوست پاره ای که بر روی بچه درکشیده از شکم برآید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). پرده ای که بروی بچه درکشیده از رحم برآید. ( ناظم الاطباء ). || ( ص )ثوب هتک ؛ جامه پاره پاره شده. ( از معجم متن اللغة ).

هتک. [ هَُ ] ( ع اِ ) نیم شب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ).

هتک. [ هََ ] ( ع اِ ) کفج نباتی است. ( مهذب الاسماء ).

هتک. [ هََ ت َ ] ( اِ ) کلمه عامیانه ای است که در اینگونه ترکیب ها: هتک کسی را پاره کردن یا هتکش پاره شد، و از این قبیل به کار میرود و مراد کون است و معمولاً در موارد کار طاقت فرسا که از کسی کشیده شود استعمال میگردد.

هتک . [ هََ ] (ع اِمص ) پرده دری . (ناظم الاطباء) (غیاث ). || ربودگی ناموس . (ناظم الاطباء). بی عصمتی . || رسوایی و بی آبرویی . || افتضاح و بدنامی . || فاش شدگی عیب . (ناظم الاطباء).


هتک . [ هََ ] (ع مص ) دریدن پرده و مانند آن را: هتک الستر هتکا؛ پاره کرد آن پرده را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ).پرده دریدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || کشیدن و از جای کندن پرده و مانند آن . (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). || شکافتن جزوی از پرده و امثال آن به جهت آشکار ساختن ماورای آن . انکشاف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ). || به درازا بریدن جامه . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد): هتکت الثوب ؛ شکافتم آن جامه را به درازا. (ناظم الاطباء). || مجازاً رسوا کردن . مفتضح ساختن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة): هتک اﷲ سترالفاجر؛ مفتضح کرد خدا آن فاجر را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هتک عرش ؛ خوار و ذلیل گردیدن . بی عزت و حرمت شدن : هتک عرش فلان ؛ خوار و ذلیل گردید فلان . (ناظم الاطباء). هُتِک َ عرشه ؛ حرمت و عزتش از بین رفت . (معجم متن اللغة). || (اصطلاح پزشکی ) تفرق اتصال که اندرعضله افتد بر کناره ٔ عضله . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تفرق اتصال یکون فی طرف العضلة. (بحرالجواهر). جدایی پیوستگیهایی که بین اطراف عضلات است . (کشاف اصطلاحات الفنون ).


هتک . [ هَِ ت َ ] (ع اِ) پوست پاره ای که بر روی بچه ٔ درکشیده از شکم برآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). پرده ای که بروی بچه ٔ درکشیده از رحم برآید. (ناظم الاطباء). || (ص )ثوب هتک ؛ جامه ٔ پاره پاره شده . (از معجم متن اللغة).


هتک . [ هَُ ] (ع اِ) نیم شب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).


فرهنگ عمید

۱. پرده دریدن، پاره کردن پرده.
۲. کشیدن و کندن پرده از جای خودش.
۳. مفتضح ساختن، رسوا کردن کسی.

فرهنگ فارسی ساره

ناسزا، دشنام


گویش مازنی

چنگک و حلقه ی چوبی که به ریسمان بندند


/hatak/ چنگک و حلقه ی چوبی که به ریسمان بندند

پیشنهاد کاربران

رسواسازی


کلمات دیگر: