کلمه جو
صفحه اصلی

هجری


برابر پارسی : سال تازی

فارسی به انگلیسی

reckoned from the hegira, a. h. [i.e. anno hejirae]

reckoned from the Hegira, A. H. [i.e. anno Hejirae]


مترادف و متضاد

hegira (اسم)
هجری، هجرت

فرهنگ فارسی

میرزا ابوالقاسم پسر میرزا صادق تفرشی ( ف. ۱۱۸٠ ه.ق . ) از رجال ادب است و اشعاری نیکو سروده است . آنچه مسلم است او در اواخر دولت صفوی تا زمان کریمخان زند می زیست . در علوم معقول و منقول و عرفان بمدارج عالی رسید و چند سالی در قم و اصفهان بسر برد و مدتی معلم رضا قلی میرزا فرزند نادر بود .
منسوب به هجرت . یاتاریخ هجری . تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینهاست .یاهجری شمسی . تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی . یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری .
منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد منسوب به هجر

فرهنگ معین

(ه ) [ ع . ] (ص . ) منسوب به تاریخ هجرت پیامبر.

لغت نامه دهخدا

هجری. [ هَِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به هجرت نبوی. تاریخ هجری که از سال 622 م. آغاز میشود. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به «تاریخ هجری » شود.

هجری. [هََ ج َ ری ی ] ( ص نسبی ) منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد. ( سمعانی ). منسوب به هجر. ( منتهی الارب ).

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) اصفهانی. میرزاصادق. رجوع به صادق شود.

هجری. [ هَِ ] ( اِخ )... افشار. پسر سلطان افشار وموسوم به قاسم بیک و متخلص به هجری است. ترکیب بند مسدسی گفته است که شهرت دارد و این بیت هم از اوست :
من نه آنم که مرا از تو شکایت باشد
من و اظهار غمت این چه حکایت باشد.
( از مجمعالخواص ص 72 ).

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) اندجانی ( ملا... ) مردی فقیر است. در اوایل لوند و اوباش بود. اما آخر روی به گوشه فقر و درویشی آورد. از اوست این مطلع:
بر رخ نشسته گرد ملامت بسی مرا
نبود عجب اگر نشناسد کسی مرا.
( از مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی چ حکمت ص 155 ). از شعرای گمنام قرن نهم و معاصر مؤلف مجالس النفائس است.

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) تفرشی. اسمش میرزا ابوالقاسم ولد میرزا صادق تفرشی بوده. در اصفهان تحصیل کرده و به رشت رفته و در آنجا از خوان اکرام و انعام هدایت اﷲخان رشتی مائده خوار بوده تا رحلت نموده است. او راست :
خوش آنکه چون از دست او من نالم او خنجر زند
من ناله دیگر کنم او خنجر دیگر زند.
( از مجمع الفصحاء ج 2 ص 172 ).

هجری.[ هَِ ] ( اِخ ) فرغانی. رجوع به هجری اندجانی شود.

هجری. [ هََ ج َ ری ی ] ( اِخ )... معلم. زهربن جناده هجری معلم ، مکنی به ابوعبداﷲ از عطاء و ابن بریده روایت دارد، عیسی بن یونس و ابونمیله را از وی روایت است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) هراتی. ملاهجری فرزندهرات است. افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع:
ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است
در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است.
( از مجالس النفائس ، امیر علیشیر نوائی ص 165 ). هجری از شعرای قرن نهم است.

هجری. [ هَِ ] ( اِخ ) یزدی. محمد شریف. شاعر یزدی. اصلاً تهرانی بوده و چون در یزد نشو و نما یافته به هجری یزدی مشهور شده و مدتی از طرف شاه تهماسب صفوی ( 930 - 984 هَ. ق. ) به فرمانداری یزد منسوب شده و یکبار دراثر حسن خدمت به وزارت رسیده است. معروف است که در دوران وزارت دو برادر به نام «سلامی » و «کلامی » اشعار ناپخته ای برای او برده و انتظار صله داشته اند. هجری از سماجت آن ها به تنگ می آید و این بیت را میسراید:

هجری . [ هَِ ] (اِخ ) هراتی . ملاهجری فرزندهرات است . افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع:
ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است
در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است .
(از مجالس النفائس ، امیر علیشیر نوائی ص 165). هجری از شعرای قرن نهم است .


هجری . [ هََ ج َ ری ی ] (اِخ ) ... معلم . زهربن جناده ٔ هجری معلم ، مکنی به ابوعبداﷲ از عطاء و ابن بریده روایت دارد، عیسی بن یونس و ابونمیله را از وی روایت است . (اللباب فی تهذیب الانساب ).


هجری . [ هَِ ] (اِخ ) ... افشار. پسر سلطان افشار وموسوم به قاسم بیک و متخلص به هجری است . ترکیب بند مسدسی گفته است که شهرت دارد و این بیت هم از اوست :
من نه آنم که مرا از تو شکایت باشد
من و اظهار غمت این چه حکایت باشد.

(از مجمعالخواص ص 72).



هجری . [ هَِ ] (اِخ ) اصفهانی . میرزاصادق . رجوع به صادق شود.


هجری . [ هَِ ] (اِخ ) اندجانی (ملا...) مردی فقیر است . در اوایل لوند و اوباش بود. اما آخر روی به گوشه ٔ فقر و درویشی آورد. از اوست این مطلع:
بر رخ نشسته گرد ملامت بسی مرا
نبود عجب اگر نشناسد کسی مرا.
(از مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی چ حکمت ص 155). از شعرای گمنام قرن نهم و معاصر مؤلف مجالس النفائس است .


هجری . [ هَِ ] (اِخ ) تفرشی . اسمش میرزا ابوالقاسم ولد میرزا صادق تفرشی بوده . در اصفهان تحصیل کرده و به رشت رفته و در آنجا از خوان اکرام و انعام هدایت اﷲخان رشتی مائده خوار بوده تا رحلت نموده است . او راست :
خوش آنکه چون از دست او من نالم او خنجر زند
من ناله ٔ دیگر کنم او خنجر دیگر زند.

(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 172).



هجری . [ هَِ ] (اِخ ) یزدی . محمد شریف . شاعر یزدی . اصلاً تهرانی بوده و چون در یزد نشو و نما یافته به هجری یزدی مشهور شده و مدتی از طرف شاه تهماسب صفوی (930 - 984 هَ . ق .) به فرمانداری یزد منسوب شده و یکبار دراثر حسن خدمت به وزارت رسیده است . معروف است که در دوران وزارت دو برادر به نام «سلامی » و «کلامی » اشعار ناپخته ای برای او برده و انتظار صله داشته اند. هجری از سماجت آن ها به تنگ می آید و این بیت را میسراید:
دو چیز است بدتر ز تیغ حرامی ،
سلام «کلامی »، کلام «سلامی ».
وفات هجری در سال 980 هَ . ق . اتفاق افتاده است . (ریحانةالادب ج 4 از تاریخ یزد ص 349).


هجری . [ هَِ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به هجرت نبوی . تاریخ هجری که از سال 622 م . آغاز میشود. (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به «تاریخ هجری » شود.


هجری . [هََ ج َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد. (سمعانی ). منسوب به هجر. (منتهی الارب ).


هجری .[ هَِ ] (اِخ ) فرغانی . رجوع به هجری اندجانی شود.


فرهنگ عمید

مربوط به هجرت پیغمبر اسلام: تقویم هجری.

فرهنگ فارسی ساره

فرارو


پیشنهاد کاربران

درد طولانی. . . . هجری به دو معنی : اولین معنی سال و دومین معنی طولانی بودن. . . .


( 1 ) کوچشی /کوچِشی/؛ ( 2 ) کوچی؛ ( 3 ) کوچندگی /کوچَندِگی/


کلمات دیگر: