کلمه جو
صفحه اصلی

خاب

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) باز پس افکنده .

← خدمات اَبری بُن‌سازه


فرهنگ معین

(ص . اِ ) بازپس افکنده .

لغت نامه دهخدا

خاب. ( ص ) بازپس افکنده را گویند و در عربی بی بهره شده باشد. ( برهان ). || ( اِ ) نوم و خواب. ( ناظم الاطباء ).

خاب. ( اِخ ) ( پل... ) رجوع به پل خواب شود.

خاب . (اِخ ) (پل ...) رجوع به پل خواب شود.


خاب . (ص ) بازپس افکنده را گویند و در عربی بی بهره شده باشد. (برهان ). || (اِ) نوم و خواب . (ناظم الاطباء).


فرهنگستان زبان و ادب

[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← خدمات اَبری بُن سازه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَابَ: ناامید شد(از خیبه به معنای نومیدی از رسیدن به نتیجهای که آرزویش را دارند )
ریشه کلمه:
خیب (۵ بار)

«خابَ» از مادّه «خیبة» (بر وزن غیبة) به معنای از دست رفتن مطلوب است که با کلمه نومیدی در فارسی تقریباً مساوی است.
نا امیدی. خسران. محروم شدن. در نهایه می‏گوید: خیبة به معنی خسران و حرمان است. قاموس آن را نومیدی و زیان و حرمان گفته است. از رحمت خدا نومید شد و یا به ضرر افتاد آنکه دروغ بست پس نومید یا زیان دیده بر گردند.

گویش مازنی

/khaab/ حرف تصدیق به معنی خوب – بله - صحیح است

۱حرف تصدیق به معنی خوب – بله ۲صحیح است


پیشنهاد کاربران

در گویش کرمانی بسیار خوب

( تأیید سخنی ، بله، باشِ ) ( کلمه ای برای نشان دادن تعجب ) ( سرعت دادن به کاری یا گفتن حرفی ) ( اعلام کردن ) ( تشدید دادن به جمله ) تایید حرفی مبهم، . و بسته به نوع جمله معنی آن تغییر می کند، مثال: در جمله ی دستوری و امری :تکرار دوباره ی جمله یعنی سریع تر ، زودتر

هوالعلیم

خاب: ناکام ؛ نومید ؛ به آرزونرسیده


کلمات دیگر: