مترادف شاطی : ساحل، کرانه، کناره
شاطی
مترادف شاطی : ساحل، کرانه، کناره
عربی به فارسی
ساحل , شن زار , کناردريا , رنگ شني , بگل نشستن کشتي , کنار دريا , لب (دريا) , کرانه , بساحل رتفن , فرود امدن , ترساندن
مترادف و متضاد
ساحل، کرانه، کناره
فرهنگ فارسی
کنار، ساحل، کناره رودیادریا، شواطی جمع
( اسم ) کناره رود ساحل دریا .
نوعی انگور منسوب به شاط در ایالت قرناطه . قصبه شاط که به ادریس نیز معروف است انگور های درشت خوش نمایی برنگ سرخ و لب ترش دارد که بهمه نقاط اسپانیا صادر میشود .
( اسم ) کناره رود ساحل دریا .
نوعی انگور منسوب به شاط در ایالت قرناطه . قصبه شاط که به ادریس نیز معروف است انگور های درشت خوش نمایی برنگ سرخ و لب ترش دارد که بهمه نقاط اسپانیا صادر میشود .
لغت نامه دهخدا
شاطی. ( ع اِ ) شاطی ٔ، کرانه رود. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). کناره دریا و رود. ( آنندراج ). کنار. ( نصاب ). کناره. ساحل. ریف. عِدوَه. جِلهَه :
نبیذ پیش من آمد بشاطی برکه
بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه.
که بر شاطی نیل مستسقی اند.
شاطی. ( ص نسبی ) نوعی انگور منسوب به شاط در ایالت قرناطه. قصبه شاط که به ادریس نیز معروف است. انگورهای درشت خوش نمایی برنگ سرخ و لب ترش دارد که بهمه نقاط اسپانیا صادر می شود. ( دزی ج 1 ص 716 ). و رجوع به شاط و نیز معجم البلدان ذیل شاط شود.
شاطی ٔ. [ طِ ءْ ] ( ع اِ ) کرانه رود. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل بن علی ): شاطی الوادی ؛ کرانه رودبار. ( منتهی الارب ): الشاطی من النهر؛ شطه و ساحله و فی الصحاح تقول «شاطی الاودیه و لاتجمع». ( اقرب الموارد ). || شاطی البحر، کناره ٔدریا. ساحله. ج ، شواطی و شُطآن. ( اقرب الموارد ).
نبیذ پیش من آمد بشاطی برکه
بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه.
منوچهری.
نگویم که بر آب قادر نیندکه بر شاطی نیل مستسقی اند.
سعدی ( بوستان ).
حراث مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم بر شاطی نیل و باران بیوقت آمد و تلف شد. ( گلستان ). و رجوع به شاطی شود.شاطی. ( ص نسبی ) نوعی انگور منسوب به شاط در ایالت قرناطه. قصبه شاط که به ادریس نیز معروف است. انگورهای درشت خوش نمایی برنگ سرخ و لب ترش دارد که بهمه نقاط اسپانیا صادر می شود. ( دزی ج 1 ص 716 ). و رجوع به شاط و نیز معجم البلدان ذیل شاط شود.
شاطی ٔ. [ طِ ءْ ] ( ع اِ ) کرانه رود. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل بن علی ): شاطی الوادی ؛ کرانه رودبار. ( منتهی الارب ): الشاطی من النهر؛ شطه و ساحله و فی الصحاح تقول «شاطی الاودیه و لاتجمع». ( اقرب الموارد ). || شاطی البحر، کناره ٔدریا. ساحله. ج ، شواطی و شُطآن. ( اقرب الموارد ).
شاطی ٔ. [ طِ ءْ ] (ع اِ) کرانه ٔ رود. (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل بن علی ): شاطی ٔ الوادی ؛ کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ): الشاطی ٔ من النهر؛ شطه و ساحله و فی الصحاح تقول «شاطی ٔ الاودیه و لاتجمع». (اقرب الموارد). || شاطی ٔ البحر، کناره ٔدریا. ساحله . ج ، شواطی ٔ و شُطآن . (اقرب الموارد).
شاطی . (ص نسبی ) نوعی انگور منسوب به شاط در ایالت قرناطه . قصبه شاط که به ادریس نیز معروف است . انگورهای درشت خوش نمایی برنگ سرخ و لب ترش دارد که بهمه ٔ نقاط اسپانیا صادر می شود. (دزی ج 1 ص 716). و رجوع به شاط و نیز معجم البلدان ذیل شاط شود.
شاطی . (ع اِ) شاطی ٔ، کرانه ٔ رود. (مهذب الاسماء) (دهار). کناره ٔ دریا و رود. (آنندراج ). کنار. (نصاب ). کناره . ساحل . ریف . عِدوَه . جِلهَه :
نبیذ پیش من آمد بشاطی برکه
بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه .
نگویم که بر آب قادر نیند
که بر شاطی نیل مستسقی اند.
حراث مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم بر شاطی نیل و باران بیوقت آمد و تلف شد. (گلستان ). و رجوع به شاطی ٔ شود.
نبیذ پیش من آمد بشاطی برکه
بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه .
منوچهری .
نگویم که بر آب قادر نیند
که بر شاطی نیل مستسقی اند.
سعدی (بوستان ).
حراث مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم بر شاطی نیل و باران بیوقت آمد و تلف شد. (گلستان ). و رجوع به شاطی ٔ شود.
فرهنگ عمید
کنار ساحل، کنارۀ رود یا دریا.
دانشنامه عمومی
شاطی، روستایی از توابع بخش حمیدیه شهرستان اهواز در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان کرخه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۳ نفر (۱۱خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان کرخه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۳ نفر (۱۱خانوار) بوده است.
wiki: شاطی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی شَاطِئِ: کناره
ریشه کلمه:
شطء (۲ بار)
«شاطِیء» از مادّه «شَطء» به معنای ساحل است.
شاخه کوچک (جوانه) . شطأ را اهل لغت فراخ النخل و الزرع گفتهاند منظور از آن شاخههای کوچک و جوانهها است که برای اولین بار از زمین یا از شاخه میروید یعنی مثل یارات محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در انجیل مانند زرعی است که شاخک خود را رویانید و نیرومند کرد تا سخت شد و بر ساقههای خود ایستاد. بعضی از قراء آن را در آیه به فتح طاء خواندهاند. شاطی: جانب. حاشیه . از حاشیه راست وادی در بقعه مبارک ار درخت ندا شد: ای موسی. این کلمه تنها یکبار در قرآن یافته است .
ریشه کلمه:
شطء (۲ بار)
«شاطِیء» از مادّه «شَطء» به معنای ساحل است.
شاخه کوچک (جوانه) . شطأ را اهل لغت فراخ النخل و الزرع گفتهاند منظور از آن شاخههای کوچک و جوانهها است که برای اولین بار از زمین یا از شاخه میروید یعنی مثل یارات محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم در انجیل مانند زرعی است که شاخک خود را رویانید و نیرومند کرد تا سخت شد و بر ساقههای خود ایستاد. بعضی از قراء آن را در آیه به فتح طاء خواندهاند. شاطی: جانب. حاشیه . از حاشیه راست وادی در بقعه مبارک ار درخت ندا شد: ای موسی. این کلمه تنها یکبار در قرآن یافته است .
wikialkb: شَاطِئ
پیشنهاد کاربران
برای یادسپاری بهتر این کلمه، در نظر گرفتن این جمله، مردم از وضعیت شاطی شاکیند.
کلمات دیگر: