مترادف یبس : خشک
متضاد یبس : لین
costive
خشک ≠ لین
یبس . [ ی َ ] (ع ص ) خشک سپس ِ تری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خشک . یابس . || مرد اندک نیکی . قلیل الخیر. (از اقرب الموارد).
یبس . [ ی َ ] (ع مص ) خشک شدن پس از تری . (از اقرب الموارد).
یبس . [ ی َ ب َ ] (ع ص ) خشک اصلی که گاهی تر نگردیده باشد و گویند جای تر که خشک شود. و منه قوله تعالی : فاضرب لهم طریقاً فی البحر یبساً . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || امراءة یبس ؛ زن بی خیر که هیچ نیاید ازوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که از وی خیری نیاید. (از اقرب الموارد). || شاة یبس ؛ گوسفندبی شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
یبس . [ ی َ ب ِ ] (ع ص ) خشک پس از تری . (از اقرب الموارد). خشک . (منتهی الارب ).
یبس . [ ی ُ ] (ع اِمص ) خشکی . (زمخشری ). ناروانی (در شکم ). مقابل لین .
- یبس بودن مزاج ؛ خشک بودن و عمل نکردن معده . (یادداشت مؤلف ).
- یبوست . و رجوع به یبوست شود.
یبس . [ ی ُ ] (ع مص ) خشک گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خشک شدن پس از تری . (از اقرب الموارد). خشک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).
یبس . [ ی ُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ یابس . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به یابس شود.