کلمه جو
صفحه اصلی

کارت


مترادف کارت : فیش، ورق، ورقه

برابر پارسی : برگه، برگی

فارسی به انگلیسی

card, caret

card


فارسی به عربی

بطاقة

مترادف و متضاد

card (اسم)
کارت ویزیت، کارت، ورق، برگ، کارت تبریک، کارت عضویت، ورق بازی، بلیط، گنجفه، ماشین پرداخت پارچه

فیش، ورق، ورقه


فرهنگ فارسی

مقوای نازک، ورقه، نقشه جغرافیا، سیاهه حساب، ورق قماربازی
( اسم ) ۱ - مقوای نازک . ۲ - مقوایی نازک که نام و نشانی شخص بر آن نوشته شده و در دید و بازدید آنرا بکار برند . یا کارت تبریک . مقوایی نازکی که بر یک جانب آن مطالبی مبنی بر تبریک عید نوروز یااعیاد دیگر نویسند و برای اشخاص فرستند . یا کارت پستال . ۲ . یا کارت خبرنگاری . کارتی است که از طرف یک نشریه با تصدیق مقامات صلاحیتدار در مملکتی بخبرنگاران داخلی یا خارجی داده میشود تا با ارائه آن موانع کسب خبر را برطرف سازد . یا کارت دعوت . مقوایی نازک که بر یک جانب آن جملات مبنی بر دعوت نویسند و جهت دعوت شوندگان فرستند . یا کارت دعوت عقد ( یا عروسی ) . کارت دعوت که بهنگام دعوت کسان جهت مجلس عقد ( یا عروسی ) فرستند . یا کارت ویزیت . ۳ - ورق بازی ( گنجفه و غیره ) . یا کارت عضویت ( کارمندی ) . ورقه ای دال بر عضویت شخص در اداره یا موسسه یا انجمنی .
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود. ،~ ِ ~ویزیت کارتی که روی آن نام ، نام خانوادگی ، شغل ، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد. ، ~ شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص . ، ~ ملی ورقه ای دارای شمارة مشخص که حاوی مشخصا

[ فر. ] (اِ.) 1 - مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود. ؛~ ِ ~ویزیت کارتی که روی آن نام ، نام خانوادگی ، شغل ، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد. ؛ ~ شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص . ؛ ~ ملی ورقه ای دارای شمارة مشخص که حاوی مشخصات فرد بوده و هر شهروند با آن شناخته می شود. ؛ ~ اعتباری کارتی که در معاملات با آن می توان به جای پول استفاده کرد. ؛ ~ تلفن کارتی که به جای سکه در تلفن های عمومی از آن استفاده می شود. ؛ ~ دعوت کارتی که برای دعوت اشخاص به مهمانی ، گردهمایی ، سخنرانی و مانند آن فرستاده می شود. ؛ ~ زرد کارتی که در مسابقات ورزشی مانند فوتبال و غیره جهت اخطار به بازیکن خاطی نشان می دهند. ؛ ~ قرمز کارتی که در مسابقات ورزشی مانند فوتبال و غیره برای اخراج بازیکن خاطی از زمین مسابقه به او نشان می دهند. 2 - ورقِ بازی .


لغت نامه دهخدا

کارت. ( فرانسوی ، اِ ) ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند. ( ناظم الاطباء ). مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است. کارت دعوت. || ورق بازی چون گنجفه و غیره. || کارت عضویت ، ورقه ای دال بر کارمندی شخص در مؤسسه و اجتماعی.

کارة. [ رَ ] ( ع اِ ) پشتواره جامه. کارة القصار؛ ما جمعمن الثیاب فی ثوب واحد. || طعام. ( منتهی الارب ). مقدار زیادی از غله. ( ناظم الاطباء ). ج ، کارات. || واحد کار، یعنی یک کشتی که در آن گندم باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کار ( ع اِ ) شود.

کارة. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است به بغداد. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

کارت . (فرانسوی ، اِ) ورقه ٔ یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند. (ناظم الاطباء). مقوائی که نام دارنده ٔ آن بر آن نوشته است . کارت دعوت . || ورق بازی چون گنجفه و غیره . || کارت عضویت ، ورقه ای دال بر کارمندی شخص در مؤسسه و اجتماعی .


فرهنگ عمید

١. تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است.
٢. هر یک از ورق ها در ورق بازی.
* کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ می کنند و در ملاقات ها و بازدیدها برای معرفی خود می دهند.

١. تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است.
٢. هر یک از ورق‌ها در ورق‌بازی.
⟨ کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ می‌کنند و در ملاقات‌ها و بازدیدها برای معرفی خود می‌دهند.


دانشنامه عمومی

کارت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کارت شارژ
کارت اعتباری
کارت نقدی
فلش کارت
کارت خاکستری
کارت مغناطیسی
کارت حافظه
کارت پرداخت
ورق های بازی یا کارت بازی
کارت پستی
کارت پانچ
سیم کارت
کارت هوشمند
کارت تلفن
کارت گرافیک
کارت ویزیت

کارت (ابهام زدایی). کارت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کارت عابربانک
کارت ویزیت
کارت شارژ
کارت نقدی
کارت مغناطیسی
کارت حافظه
کارت پانچ
سیم کارت
کارت هوشمند
کارت تلفن

دانشنامه آزاد فارسی

کارت (Card)
آداپتور یا بورد مدار چاپی (یک تخته مدارهای الکترونیکی) که می توان آن را در یک رایانه نصب نمود و توسط آن، قابلیت های اضافی یا جدید به دست آورد. کارت ها، سرویس های ویژه ای (نظیر راه اندازی یک ماوس یا مودم) را فراهم می سازند که پیشاپیش در رایانه وجود نداشته اند.

کارت (بازی های ورق). رجوع شود به:بانک، بازی

گویش بختیاری

کارد.


پیشنهاد کاربران

برگک

پیشایش=پی شایش
شایش=شایش. [ ی ِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از شایستن. توانایی و قدرت ومجال و امکان. ( ناظم الاطباء ) . بمعنی امکان است که جایز بودن و دست دادن و ممکن گشتن باشد و این لغت از فرهنگ دساتیر نقل شده است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) .
پی=ابزار گردشی
شایش=ممکن وقابل گشتن وجابجایی و گردش
پیشایش pi shayesh یعنی ابزار قابل گشتن و اطلاع رسانی
به مختصر هم میتوان <پیشای > خواند
کارت خوان=پیشای خوان
کارت عروسی =پیشای عروسی
کارت ملی =پیشایش ملی

کارت
بَرگیز
کاربَرگ
چارک ، چارو ، چارو، چارینه ( چار از شماره چهار چون چهار گوشه است )

کارت ( Card ) :[ اصطلاح توییتر]کارت همان URL است که به خاطر داشتن Meta Tags، توییتر عکس کاور اصلی پست را به صورت بزرگ نمایش می دهد. برای مثال می توانید پست های صفحۀ بی بی سی را ببینید.

کارت
شاید اگر بَرگ به دیس بَرک واگویی ( تلفظ ) کنیم برابرنهاد شایسته ای برای card =کارت باشد چون یک بخشی یا یک هجایی است.
از سویی وات"ک" کهن تر از وات " گ" است.

Cart، چرخ، ارّابه، گاری، چرخ خرید، چرخ حمل چمدان در مراکز مسافرتی

Card، کارت مقوایی، ورقه، بلیط


کلمات دیگر: