کلمه جو
صفحه اصلی

موانست


مترادف موانست : آشنایی، الفت، انس، دمسازی، مانوس شدن، انس گرفتن، دمساز شدن

برابر پارسی : خوگرفتن، خوگیری، دمسازی، دوستی، هم خویی، همدلی، همدمی، همنشینی

فارسی به انگلیسی

familiarity

مترادف و متضاد

آشنایی، الفت، انس، دمسازی


مانوس شدن، انس گرفتن، دمساز شدن


۱. آشنایی، الفت، انس، دمسازی
۲. مانوس شدن، انس گرفتن، دمساز شدن


فرهنگ فارسی

باکسی انس گرفتن، باهم انس والفت داشتن
۱- ( مصدر ) انس گرفتن با کسی الفت یافتن . ۲- ( اسم ) الفت انس دمسازی .
موانسه . موانست انس و الفت و هم خویی و رفاقت و مصاحبت و همدمی .

فرهنگ معین

(مُ آ نِ سَ ) [ ع . مؤانسة ] (مص ل . ) با هم انس و الفت داشتن .

لغت نامه دهخدا

مؤانست. [ م ُ آ ن َ / ن ِ س َ ] ( از ع ، اِمص ) مؤانسة. انس و الفت و هم خویی و رفاقت و مصاحبت و همدمی. ( ناظم الاطباء ). ایناس. انس. محبت. دوستی. همدمی. دمسازی. کسی را مونسی کردن. ( زوزنی ). مونس کسی شدن. آرام گرفتن با. آرام یافتن به چیزی. ( یادداشت مؤلف ) : ساعتی به مفاوضت ایشان مؤانست جستمی. ( کلیله و دمنه ). در مجالس انس به مرتبت معاشرت و مؤانست مخصوص شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 318 ). به مجالست و مؤانست و منادمت خویش مخصوص گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 308 ).
- مؤانست گرفتن ؛ انس گرفتن. مأنوس شدن. خو گرفتن. آرام یافتن. اخت شدن. ( از یادداشت مؤلف ) : بذله ها و لطیفه ها گفتی تا باشد که مؤانست گیرد. ( گلستان ).
|| ( اصطلاح عرفانی ) مؤانست آن است که از همه گریزان باشی و حق را همه وقت جویان مانی : من آنس باﷲ، استوحش من غیراﷲ. ( از مجمعالسلوک ).

مؤانسة. [ م ُ آ ن َ س َ ] ( ع مص ) با کسی مؤانست کردن. ( مجمل اللغة ). با کسی مونسی کردن. ( دهار ). انس گرفتن با کسی. ( ناظم الاطباء ). کسی را مونسی کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). انس دادن. ( آنندراج ). و رجوع به مؤانست شود.

فرهنگ عمید

با کسی انس گرفتن، با هم انس و الفت داشتن.

پیشنهاد کاربران

هم خانواده مونس, انیس است.

همدلی، دوستی،

هم خانواده انس انیس مونس است

Sociability


کلمات دیگر: