کلمه جو
صفحه اصلی

هامش


مترادف هامش : حاشیه، مرز

متضاد هامش : متن

عربی به فارسی

پياده رو , گام زن , ولگرد , تبصره , شرح , يادداشت ته صفحه , زير نگاشت , حاشيه , تفاوت


مترادف و متضاد

حاشیه، مرز ≠ متن


فرهنگ فارسی

حاشیه کتاب
(اسم ) حاشی. کتاب مرز مقابل متن بوم

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) حاشیة کتاب یا نامه .

لغت نامه دهخدا

هامش. [ م ِ ] ( ع اِ ) حاشیه کتاب لغت. مولد است. ( از اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مرز. حاشیه. مقابل متن و بوم : متناً و هامشاً. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

حاشیۀ کتاب.

جدول کلمات

حاشیه

پیشنهاد کاربران

هامش=همه اش همش که در کتابت بر مبایعه نامه مقاوله و شرح وبسط مطالب بر حاشیه متن ویا در منتهی الارایب به صورت مورب وارب یا اریب در گوشه ها درج میگردد و از لحاظ قانون و عرف نیز بر اصل سند موثر و تاثیر گذار و یا منوط به تایید نظر خبرگان فن و یا گاهی متصل به اصل متن درجی و تشریحی است

هامش : هامش در گویش زبان لری به معنای میخوامش .

زیر نگاشت - انتهای صفحه یادداشت گذاشتن -

هامش: [اصطلاح حقوق]هر نوشته که بصورت تغییر یا اضافه در حاشیه سند درج شود و جزء سند باشد.

نوشته ای که در اسناد حاشیه نویسی شده است به صورت تغیر آن یا اضافه کردن

واژه ای است عربی و در لغت به معنای حاشیه و مرز، در برابر انضباط متن نامه و کتاب و در اصطلاح اداری مترادف با ”پی نوشت” و ”حاشیه” است.

توشیح یک مرقومه، پانوشت مختصر یک نامه، گاهی با پاراف اشتباه گرفته می شود،

پی نوشت


کلمات دیگر: