کلمه جو
صفحه اصلی

عاطفی


برابر پارسی : نرمخو، مهرورز، مهربان

فارسی به انگلیسی

emotional, emotive, empathetic, sentimental

عربی به فارسی

موثر , محرک , نفساني , اسم خاص مونث , مريم مجدليه , ضعيف وخيلي احساساتي , سرمست , اتشي مزاج , سودايي , احساساتي , شهواني


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به عاطفه : امور عاطفی .

مربوط به عاطفه


فرهنگستان زبان و ادب

{affective} [روان شناسی] مربوط به عاطفه

پیشنهاد کاربران

احساسی

عاطفی به معنای وابستگی احساسی است که اگر در جمله ها از این دو واژه در کنار هم به جای آن بهره ببریم ، معنا را نمی رساند و از شوی دیگر واژه احساس خود عربی است و من هرچه گشتم نتوانستم برای عاطفی یا عاطفه و همچنین حس یا احساس واژه ای پارسی پیدا کنم که برای مردم آشنا باشد و فهم آن آسان.
فهم و درک نیز این چنین اند. همتای فارسی ندارند.
نیازمندیم کسانی همچون آنهایی که پیشتر در فرهنگستان زبان فارسی آنهمه واژگان فارسی را ساختند و مردم بخوبی و آسانی آنها را پذیرفتند و بکار گرفتند دوباره پیدا شوند و با این خوبی و امکانی که زبان فارسی برای ساخت یک واژه از دیگر واژگان دارد برای زبان شناسان آگاه کاری دشوار نخواهد بود ولی آنان خانه نشین اند.

اینجور که من در زبان کردی پژوهش کردم پی بردم که کردها واژه سوزداری را به جای واژه عاطفی بکار می برند

سوز داری

دارای ترحم و مهربانی و حساس


کلمات دیگر: