برابر پارسی : کسانه
عاریتی
برابر پارسی : کسانه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
منسوب به عاریت، آنچه که بعاریت بستانندیابدهند، آنچه که ناپایدارباشدودوام وبقانداشته باشد
( صفت ) ۱ - منسوب به عاریت . ۲ - آن چه به عاریت ستانند . ۳ - آن چه را که بقا نباشد چون زندگی .
( صفت ) ۱ - منسوب به عاریت . ۲ - آن چه به عاریت ستانند . ۳ - آن چه را که بقا نباشد چون زندگی .
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ناپایدار.
لغت نامه دهخدا
عاریتی. [ ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به عاریت و آنچه به عاریت باشد و آنچه به عاریت ستانند و آنچه را بقاء نباشد چون زندگی و غیره :
به عمر عاریتی هیچ اعتماد مکن
که پنج روز دگر میرود به استعجال.
به عمر عاریتی هیچ اعتماد مکن
که پنج روز دگر میرود به استعجال.
سعدی.
وعاقل به جاه عاریتی مغرور نگردد. ( مجالس سعدی ). رجوع به عاریت و عاریة شود.فرهنگ عمید
۱. = عاریت
۲. [مجاز] آنچه ناپایدار باشد و دوام و بقا نداشته باشد: به عمر عاریتی اعتماد هیچ مکن / که پنج روز دگر می رود به استعجال (سعدی۲: ۶۵۷ ).
۲. [مجاز] آنچه ناپایدار باشد و دوام و بقا نداشته باشد: به عمر عاریتی اعتماد هیچ مکن / که پنج روز دگر می رود به استعجال (سعدی۲: ۶۵۷ ).
فرهنگ فارسی ساره
کسانه
کلمات دیگر: